روزگار...
دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۰ ق.ظ
روسری مشکی به صورتت نمی آید.
مشکی فقط باید برای عزای امام حسین باشد و بغض فاطمیه...
از وقتی شناخته امت،چند بار لباس مشکی تنت دیده باشم خوب است؟؟چند بار؟از روزگار باید پرسید....
که عزیزترین هایت را از کنارت می برد و داغی عمیق میگذارد بر دلت... و زخمی بر روحت.
آن وقت بغض های کاشته شده بر گلویت بیشتر رسوب می شوند و هربار با عکسی...جمله ای و اسمی
دوباره زخم ها سر باز می کنند...
تسلیت میگم عزیزدلم...
خدا غریق رحمت شان کند انشالله...هرچند می دانم تسلیت، تسلی این غم نمی شود...پس تسلیت به چه کار می آید؟...
انا لله و انا الیه راجعون...پ.ن:1. اگر دوست داشتید یه فاتحه بخونید.برای پدربزرگ دوستم الهام.
2.کی میاد افطاری بدیم؟(کلیک کنید)
۹۲/۰۴/۱۰
باز با لطف فروان همه را بخشیدی
ابر وقتی که ببارد همه جا می بارد
رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی
گفته بودند به ما سخت نمیگیری تو...
همه دیدیم چه آسان همه را بخشیدی
یک نفر توبه کند با همه خو میگیری
یک نفر گشت پشیمان همه را بخشیدی
این گنهکاری امروز مرا نیز ببخش
تو که ایام قدیم ، آن همه را بخشیدی
حیف از ماه تو که خرج گناهان بشود
تو همان نیمه ی شعبان همه را بخشیدی
داشت کارم گره میخورد ولی تا گفتم:
" جان آقای خراسان " همه را بخشیدی
بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد
مادری گفت "حسین جان " همه را بخشیدی