.

تو می‌روی بسلامت....

سه شنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۵۴ ب.ظ

کلمه‌هایم زیاد بودند، درهم بودند، بهم ریخته بودند..  و من کلافه‌تر از هر زمان دیگری در زندگی‌ام، نشسته بودم روبرویش...

وقتی شنید، جا خورد

استاد انگار باورش نمیشد دانشجویی که هرروز همراهش مریض‌های بخش روان را ویزیت می‌کند، انقدر عادی باشد در برابر از دست دادن خواهری که تازه نفس‌هایش بند آمده بود.. .

 

***

خاک ها را ریختند رویش... از دار دنیا، یک کفن سفید را با خودش برد و قرآنش..همین.

 کبد و کلیه چپ‌اش را هم نبرد...گذاشت همین حوالی، تا جان ببخشد به عزیز خانواده‌ی دیگری...

***

بی ضجّه، بی‌گریه‌های عجیب، بی آنکه کسی از حال برود، تمام‌ش کرده بودیم. ..

ما چرا شبیه بقیه نبودیم؟...

 

اشک هایم زودتر از بقیه‌ی حرف‌ها، چکید روی روپوش سفیدم، 

استاد عمیق گوش داد... برایم حرف زد، از دوران سوگ گفت و راهکارهایش...

آخر از همه پرسید "چیزی هست که خوشحالت کنه؟"...انگار میخواست امید را در رگ‌هایم جریان بدهد ....

بود...کسی بود و لبخند را نشاند روی لب هایم ... خندیدم...

***

دارد می‌شود یکسال.... یکسال که هربار ، به جای سوگ، خودم را مرور کرده‌ام... 

هربار از نقطه‌ی امن ام می‌آیم بیرون و فکرمیکنم آن روزها که خواهرم رفت، دنیا چه‌شکلی بود....؟ 

 

هعی...  

 

پ.ن : هرجایی که بنویسی بازهم هیچکدوم وبلاگ نمیشن.... 

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۱۲
غـ ـزالــ

نظرات  (۶)

خیلی زیبا بود-وب بی نهایت خوبی دارید

فاطمه ... فاطمه ی من ... فاطمه عزیز من ... 

تو بنویس. تو قله ی نوشتن نوجوونی های من بودی. بنویس...

چه قدر خوشحال شدم دیدم وبلاگت به روز شده ...

.

.

.

http://asimeh.blog.ir/post/128

پی‌نوشت این پستم مال غم‌ توعه ... که غم ما هم بود و هست.

.

.

اون روزی که اومدم پیشت، از این ور و اون ور‌ می‌شنیدم که می‌گفتن چه قدر محکمه این دختر ... 

ولی تو، وقتی بغلت کردم، توی گوشم یه نفس عمیق کشیدی ... یه نفسی که آهش از هزار قطره اشک گرم تر بود ... ویران کننده تر بود ... 

ولی بهت افتخار می‌کردم که راست وایسادی و این ور و اون ور بهت می‌گفتن " محکم"

۱۴ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۱۴ آب‌گینه موسوی

آه از آن جور و تطاول که درین دامگه است!

۲۸ دی ۹۸ ، ۱۴:۰۰ ط. علیخانی

چقدر درد داره...

:((

این یعنی به دنیا بودن دنیا باور دارید...

:((((

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی