.

۱ مطلب با موضوع «دغدغه کتاب خوانی» ثبت شده است


[۱] من همیشه به تصمیم اول ، احترام میگذارم . تصمیم اولی که به ذهنت میزند ، با همه ی جان گرفته میشود . تصمیم دوم ، با عقل ، و تصمیم سوم با ترس ... از تصمیم اول که رد شدی ، باقی اش مزه ای ندارد...

[۲] زیاد تو زندگی خطا کرده ام، خیلی بیشتر از تو؛ برای همین با آدم خطاکار راحت ترم. آدمی که یک بار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن تر است از آدمی که تا به حال پاش نغلزیده... این حرف سنگین است... خودم هم می دانم. خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آک بند در آمد، فلزش معلوم می شود، اما فلز خطا کرده رو است، روشن است...

[۳]  ایراد از کروکِ بازِ مرسدس نیست. ایراد از باد نیست که داخل اتاق اتومبیل کوران می کند و می چرخد. ایراد از زلفِ آشفته هم نیست. ایراد از زنی ست که بلد نیست درست رو بگیرد.

[۴] گل گیر هایت سفید شد ولی آخرش نفهمیدی که همه ی حساب عالم ، همان جوان مردی است ... باقی ش سی چل کیلو گوشت و دنبه است.

《قیدار / رضا امیرخانی》

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۴
غـ ـزالــ