.

۲۴ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا

 آنهایى که کوششان در زندگى دنیا تباه شد و مى‌پنداشتند کارى نیکو مى‌کنند. [سوره کهف،آیه 104]


می دانی خدا ؛ این جمله ات را که خواندم دلم لرزید...

ترس نشست توی وجودم...

بدتر از این نیست که روزی سرت را برگردانی و ببینی دستت به هیچ جا بند نیست....

ببینی میان تمام تحسین ها و اطمینان ها؛ تو غلط ترین مسیر را برای رفتن و کندن و ماندن انتخاب کرده بودی...


هیچ چیز بدتر از اطمینان غلط نیست... 


وقت دلهره های بی قرار،آدم باید دستش جایی بند باشد نه؟.... 


پ.ن: شان نزولش را خوانده ام اما...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۰:۲۸
غـ ـزالــ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۰:۲۸
غـ ـزالــ

هر سربازی

در جیبهایش
در موهایش
و لای دکمه های یونیفورمش

زنی را به میدان جنگ می‌برد


آمار کشته های جنگ 
همیشه غلط بوده است

هر گلوله 
دونفر را از پا در می آورد 


سرباز 
و دختری که در سینه اش می‌تپد... 

"مریم نظریان"


■■■


می گفت:  هربار با دلهره ؛ با بغض رخنه کرده ته چشم ها؛

نگرانی اش را به کلمه هایش قرض میداد و از اعزام همسرش میگفت...از رفتن...از جنگ...

یک بار دوبار...سه بار...


این بار ولی بی دلهره؛ آرام؛ با بغض پر آرامشی که در نطفه خفه اش کرده بود؛

 زل زد در چشم هایم و گفت: "علیرضا رفت" ... بی هیچ گریه و بی قراری ای...

انگار صبرش را وام گرفته بود از کسی که...


رفته بود...

برای بار آخر...رفت که دیگر برنگردد... و برنگشت...جایی حوالی حرم عمه ی سادات...


■■■

از اولش هم گفته بودم که سری از من

دیدی که من حق داشتم؟! عاشق تری از من


دلبسته ات بودم من و دلبسته ام بودی

اما رهایت کرد عشق دیگری از من


آتش شدی، رفتی و گفتی:" عشق سوزان است

باقی نماند کاش جز خاکستری از من"


رفتی و جا مانده فقط مُشت پَری از تو

رفتی و باقیمانده چشمان تری از من


فالله خیر حافظا” خواندم که برگردی

برگشته ای با حال و روز بهتری از من


من عاشق لبخندهایت بودم و حالا...

با خنده های زخمی ات دل می بری از من


عاشق ترینم! من کجا و حضرت زینب؟!

حق داشتی اینقدر راحت بگذری از من...


"سید تکتم حسینی"



۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۶
غـ ـزالــ

ساعت11شب بود...

حالش بد بود...خیلی بد.

ست سرم را وصل کردم و دیازپام را کشیدم توی سرنگ. از بالا تزریق کردم توی سرم و آرام هواگیری اش کردم.

نگاهی به دستش انداختم و بعد از "بسم الله" سوزن را وارد ورید "مدین کوبیتال" کردم.خون زد بیرون...اتصالات سرم را کمی جابجا کردم و خون که برگشت مطمئن شدم توی رگ زده ام...


یک دور کامل عوارض دیازپام را توی ذهنم مرور کردم...بیست میلی گرم دیازپام کم نبود...


چند ساعتی گذشت...بهتر نشد...درد از حد تحملش بالاتر زده بود....


از ضد دردها "کتورولاک" را انتخاب کردم...ساعت توی هال میگفت دیروقت است...2نصفه شب...


حاضر شدم.چادرم را سرم کردم بروم داروخانه.تنها نمیشد رفت.تنها نرفتم.


کتورولاک را هم کشیدم توی سرنگ و تزریق عضلانی...20ثانیه تزریق آهسته.

عوارضش را که سرچ کردم خیالم راحت شد.

اثر کرد...نفس راحتی کشیدم .... اولین تجربه ی تجویز و تزریق ام بود...

×××


آن شب را وسط آن همه استیصال به تو فکر کردم خدا...

که اگر نخواهی...اگر دلت نباشد هیچ مسکنی تسکین نمی دهد و هیچ ضد دردی آرام نمی کند...


حالا هم...بگذار دردها دست خودت باشد...مثل همه ی نفس های عمیقی که شبیه "آه" اند و اگر تو نخواهی حتی بالا هم نمی آیند...

تو حواست به دل و جان نازک بنده هایت هست...حواست به آستانه ی تحمل درد و مرز باریک بین صبرها و کم طاقتی هایشان هست...


پ.ن: آدمیزاد یک وقت هایی از خودش بدش می آید...


۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۲۳:۳۳
غـ ـزالــ

این منصفانه نیست ...


باور کن این انصاف نیست که شهری که در آن نفس میکشی، خالی از حرم تو باشد. ...


به خدا این ته بی انصافی ست که امتداد آسمان اینجا را نتوانی بگیری و آن قدر بروی تا به سقف ابری حرم برسی...


حال و هوای حرم تو؛ همیشه ابری بوده نه؟...


آدم باید وقت های دلگرفتگی؛ وقت هایی که چشم هایش دارد خیس میشود و بغض هایش خنده هایش را بلندتر میکند، بیاید و خود بی حوصله ی پریشانش را بگذارد توی حرمت و بلند شود برود...


این حق آدم است....حق همه ی آدم هایی که دست کم یک بار آرامش محض را کنج صحن جمهوری بهشان چشانده ای....


حق همه ی آدم هایی که در کل زندگی شان جز حرم تو؛ هیچ جای دیگری آرام نگرفته اند....


آخ.....آقای غریب خراسان.....

فقط دلخوشم به نگاه های تو .....


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۳
غـ ـزالــ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۳
غـ ـزالــ

من بازیگر خوبی نیستم.


من بلد نیستم وقت هایی که هیچ سنخیتی با مشکل کسی ندارم؛ دست بگذارم روی شانه اش و بگویم "میتوانی روی من حساب کنی!"


من بلد نیستم وقت های بی حوصلگی ام وانمود کنم حواسم به حرف های طرف مقابل هست و میفهممش.


من بلد نیستم وقت هایی که بهم ریختگی ام علتی شده برای فاصله گرفتن از اطرافیان ، در جواب گلایه های بقیه از بی معرفت شدنم، اصرار کنم که اشتباه میکنند و من دوستشان دارم و در عین حال که حواسم بهشان هست ؛ فقط کمی سرم شلوغ تر شده است!


من بلد نیستم در مقابل دروغ های شاخ دار طرف مقابل لبخند بزنم و سری تکان بدهم که: "درست می فرمایید!"


من هیچ وقت یاد نگرفتم وقتی از کسی خوشم نمی آید توی چشم هایش نگاه کنم و ازش تعریف کنم!


چشم های من خیلی ساده خودشان را لو می دهند.من بلد نیستم ادای ذوق کردن از دیدن چیزی را دربیاورم...بلد نیستم وقتی کسی_چیزی را دوست ندارم وانمود کنم از دیدنش خوشحال شده ام...


من هنوز نفهمیده ام چطور میشود آدم وقت هایی که دلتنگی مثل خوره افتاده به جانش، خودش را بزند به آن راه و به روی خودش نیاورد.


من هنوز چیزهای زیادی را بلد نیستم که انگار بنابر رسم روزگار باید یادشان بگیرم...


پ.ن 1:

من چیزهای زیادی را بلد نیستم...مثلا دوست نداشتنت را...


پ.ن 2:

عنوان از "امیر مرزبان" است.

فهمیدی این که خنده تلخم تصنعی است؟

الحق که من منافق خوبی نبوده ام!




۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۳۹
غـ ـزالــ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۳۸
غـ ـزالــ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۱:۲۳
غـ ـزالــ

نمیدانم قانون نانوشته ی دل های سوخته ی شیعیانت از کجا منشا گرفته ، که هرچه غریب تر باشی...هرچه خاکی تر و کبوتری تر...هرچه داغ تر و آفتابی تر...

دلبری ات هم بیشتر...

آقای بی حرم!

من که داغ زیارت خیلی جاها به دلم مانده است؛داغ نگاه کردن و ذره ذره آب شدن کنار پنجره های مزار شما هم رویش...


من... نرفته ام ولی؛

می دانم ایستادن پشت پنجره های بقیع؛ تکه تکه ی وجود آدم را از هم می پاشد...


***

کاش می شد پشت همین پنجره ها جان داد ...


پ.ن: هنوز خیلی ها نمی دانند بقیع هم روزی گنبد و بارگاه داشته...ساخت و برقراری مجددش از یک آرزو باید تبدیل به یک مطالبه ی عمومی از دولت عربستان شود.

(8شوال...سالروز تخریب بقیع به دست وهابیون ملعون.)

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۵
غـ ـزالــ