.

ذره ذره درد می کند تمام من...

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۲ ب.ظ
من دلم شیشه ای ست.از جنس همان لیوان جدیدها که گل های ریز قشنگی دارند.از همان ها که خیلی ساده، خیلی راحت با کوچک ترین تلنگری می شکنند.دلم اما وقتی می شکند صدایش در نمی آید.صدای من هم.من عادت ندارم وقتی ناراحت می شوم بگویم.اگر دیدی گفتم ناراحت شدم بدان آن قدرها چیز مهمی نبوده...وقتی به اندازه ای ناراحت می شوم که - می روم در جزیره ی بارانی خودم- لال می شوم.سکوت مطلق...بعد خیره می شوم به جایی و فکر می کنم...تمام مدت فکر می کنم...من دلم کوچک است، پتانسیل غم ام بالاست، آستانه ی بغضم پایین آمده...شقیقه ام تیر می کشد...حالا اما،کم کم دارد صدای دلم در می آید...و خوشحال نیستم از این اتفاق.پ.ن:خوب که فکر میکنم دلم برای آدم های اطرافم می سوزد...که دارند تحملم می کنند.من نمی خواهم مجبورشان کنم.نمیخواهم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۵
غـ ـزالــ

نظرات  (۷)

عقیق خوب بااااااااااااااش
پاسخ:
چی بگم....
۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۲:۱۸ یک ناشناس آشنا
با سلام

منم در چنین مواردی سکوت می‌کنم و میرم تو خودم و بغض. یه وقتایی این بغض‌ها اونقدر زیاد میشه که توان ادامه ندارم. اینجور مواقع معمولا یا میرم سراغ خوندن جیزی که ارومم کنه یا میرم زیارت. یخورده سبک میشم یخورده بغض‌ها کمتر میشه و اون موقع باز جا برای نفس کشیدن باز میشه
اما جالبه بعضی از افراد به وجود آورنده این بغض‌ها، سکوت رو توهین می‌دونن! خیلی وقت ها حوصله و توان توضیح اینکه چرا ناراحت شدم رو ندارم!
اما در مورد اسمم، اجازه بدید فعلا به همین شکل باقی بمونه
پاسخ:
سلام من دوست دارم و ترجیح میدم شما خودتون رو معرفی کنید. اینطوری بهتره... دلیلش رو اگر آدرس بذارید میگم.
فاطمه جان حس کردم یکی داره منو توضیف میکنه.. لال میشوم میروم در سکوت ِ مطق!

کنار اذانی که صدا شمیآد برات روهزای پر آرامش میخوام :*
پاسخ:
مرسی عزیزم خوشحال نیستم که تو هم مث من اینجوری ای...
من شاید ندونم چرا حالت بده شاید اصلا نخوای بدونم شایدم میخواستی بدونمو من نفهمیدم ولی به هردلیلی که هست به خدا توکل کن و هی الکی به خودت بگو هیچی نشده جواب میده
پاسخ:
دوست دارم واقع بین باشم...
شاید بدترم حتی... :(
پاسخ:
:(
۰۶ دی ۹۲ ، ۰۶:۰۸ خانوم آسمون
یه بار خصوصی گذاشتی ش
بار دوم عمومی ...
تاییدش کنم ؟

دوست داشتم حرفهات رو
چیزهایی که نوشتی برام رو ...
اسمت رو با آدرست رو برمیدارم و تاییدش میکنم ...

دوستت دارم
پاسخ:
:* اسم و آدرس هم میذاشتی اشکال نداشت.
سلام
این حس و حالت انگار برای خیلی ها آشناست. منم ازش مستثنی نیستم
اما وقتایی که توی این حس می رم دلیلی وجود نداره که توی این حس و حال باقی هم بمونم.
بغض ها که خالی شد، فصل بارانیش می گذره و دوباره رنگین کمون و بازهم لحظه های دیگه ای که هدیه ی خداست.