غریبه
پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۰۳ ب.ظ
نمی دانم قبل ترها که اینجا می نوشتم چقدر حرف برای زدن داشتم که حالا ندارم؟
[دارم تمام دلتنگی هایم را سرکوب می کنم...]
نمی شناسم خودم را دیگر...
حالی برای تفسیر این سه نقطه ها هم نیست...
پ.ن1:
دنبال چه میگردی در من؟
من گشته ایم...نگرد...نیست...ن ی س ت ....
پ.ن2:
...
(به دلخواه پرش کن)
پ.ن 3:
[بیشتر از آن چه باید گفتم...شاید وقت ساکت شدن باشد...]
۹۱/۱۱/۲۶
نوشتن مثلِ باریدن، دل را سبک میکند.
چرا سکوت؟ بنویس؛ بیخیالِ فهمیدنِ من یا دیگری.
عکس هم لود نمیشود، گل هم در بند و بساطِ شکلکهایت نیست در ضمن :)