فاصلهی بین داشتن و نداشتن
نشستهام تویِ راهروی بیمارستان،
که بلندگو "کد 99" را اعلام میکند.
"کد 99 بخش اطفال"
کد 99 یعنی احتضار...یعنی فاصلهی بین مرگ و زندگی؛ فاصلهی بینِ داشتن و نداشتن آدمها.
کادر مربوطه میدَوَند سمت بخش اطفال؛ می دوند برای احیای قلبی-ریوی؛ میدوند برای آن که شاید بتوان رفتهای را به زندگی برگرداند؛ به این دنیایِ فانیِ تلخ و تمام شدنی.
بلندگو دوباره اعلام میکند "کد 99 بخش اطفال" ،
و دارم فکر میکنم یعنی مریضِ کدخوردهی بخش اطفال؛ الان چندساله است؟
اگر برود...اگر برنگردد...هر سنی که داشته باشد؛ یقینا داغِ جایِ خالی در آغوشگرفتنش؛ تا قیام قیامت قلب پدر-مادرش را میسوزاند...و هربار؛ هر بیمارستان و مدرسه و هرجایی که ردی از پارهی تنشان را داشته باشد، شعله میکشد و میافتد به جانِ روحِ زخم خوردهشان...
آه....این روزهای آخر هم...مادر هم...
کودکی در کوچه میدوید...
این کودکت چه دیده که هی زار میزند؟
هی دستِ مشتکرده به دیوار میزند؟...
این روزهای آخر، جنینِ چندماهه و مادری را باخودش برد...
می رود جلو و میرسد به لحظهای که مولا گفت: "میترسم بعد از تو زیاد زنده بمانم"...
پای این روضهها، دل که هیچ؛...باید جان داد...