تعجیل کن بخاطر صدها هزار زخم ...
جمعه, ۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ب.ظ
مادر! ببخش از پسرت، پیرهن فقط...
خواهر! ببخش... با خبری تلخ آمدم
تازه عروسِ حادثه! شرمنده ام اگر
با این خبر مراسمتان را به هم زدم...
.
باور نمیکنم خبری را که داده است!
با حجم گریه میرود اما نمیروم...
همکار توست، پس تو کجایی که نیستی؟
من تا نبینمت که از اینجا نمیروم!
مادر نشسته روی زمین داد میزند:
دیدی دوباره یوسفم از چاه برنگشت؟
دیدی سیاوشم وسط شعله مانده است؟
دیدی کسی سلامت از این راه برنگشت؟
نرگس میرفضلی
در هیاهوی رفتنت ای کاش
جمعه را مبتلا نمی کردی...
"مریم قهرمانلو"
۹۵/۱۱/۰۱