ما را به سخت جانی خود این گمان نبود....
دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ
مهمانید به خواندن این غزل :
ای عشق! دل دوباره غبار هوس گرفت
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل بازهم بهانه ی رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیچ کس گرفت
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلی ست که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هرآنچه داد به آیینه پس گرفت
"فاضل نظری"
۹۵/۰۵/۰۴
از گریه های امپراطورش شروع کردم .
از اون روز ، منم شدم خوره ی بعضی شعراش ...