با این زمین خاکی و سقف کبوتری...
چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۵ ب.ظ
نمیدانم قانون نانوشته ی دل های سوخته ی شیعیانت از کجا منشا گرفته ، که هرچه غریب تر باشی...هرچه خاکی تر و کبوتری تر...هرچه داغ تر و آفتابی تر...
دلبری ات هم بیشتر...
آقای بی حرم!
من که داغ زیارت خیلی جاها به دلم مانده است؛داغ نگاه کردن و ذره ذره آب شدن کنار پنجره های مزار شما هم رویش...
من... نرفته ام ولی؛
می دانم ایستادن پشت پنجره های بقیع؛ تکه تکه ی وجود آدم را از هم می پاشد...
***
کاش می شد پشت همین پنجره ها جان داد ...
پ.ن: هنوز خیلی ها نمی دانند بقیع هم روزی گنبد و بارگاه داشته...ساخت و برقراری مجددش از یک آرزو باید تبدیل به یک مطالبه ی عمومی از دولت عربستان شود.
(8شوال...سالروز تخریب بقیع به دست وهابیون ملعون.)
۹۵/۰۴/۲۳
من که داغ زیارت خیلی جاها به دلم مانده است؛ داغ نگاه کردن و ذره ذره آب شدن کنار پنجره های مزار شما هم رویش...
هر وقت داغ زیارت جایی رو داشتید به یاد بی خونه بودن آقا بیفتید و کمی اشک بریزید، پر بی فایده نیست....
کاشکی آقا بیاد زودتر. با وجود داغ غربت و غیبت ایشون، من که جرات ندارم دم از داغ بزنم. مگه وقتی فراموشم بشه و امام از لحظه ی غفلت و فراموشی.
میگم فضای بیان تو قلمتون تاثیر نمی زاره؟