یادته بهم می گفتی دیوونه؟
چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۱، ۰۴:۱۹ ب.ظ
از سی و دو حرف الفبای فارسی ...میم را از همه بیشتر دوست دارم...وقتی آخر اسمم می نشیند و من را مال تو می کند...میم مالکیت...من که دیوانه عمیق بودن نگاه ات هستم...دیگر این "فاطمه م" را نگذار کنار آن چشم هایت...نه...!خوشت می آید دلم را بلرزانی؟!عزیز دوست داشتنی من...اسمت که می آید لبخند می زنم...ناخودآگاه...؟ دل آگاه!!بعد یکهو همه می گویند به چی می خندی؟! و من می مانم چی بگویم...همین حوالی بمان ...بدجور خودت را در دلم جا کرده ای...هی...دعا کن این روزها برای دلم...شاید راست شود...بدجور کمر دلم شکسته است......
۹۱/۰۴/۰۷
مهسا نفهمید «دیگر این "فاطمه م" را نگذار کنار آن چشم هایت...» رو! نه اینکه من نفهمما!!!