آسمانی ترین مهربانی ...
دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۴۴ ب.ظ
هیچوقت یادم نمی رود...
بغض سنگین حرمت را
شب شهادت امام جواد..
چند سال پیش
چقدر سرد بود ...
داغ شدم اما...
سوختم..
بی رحمی ست...خیلی...
این که تو را به پاره ی تنت قسم دهند..
من امشب..
دلت را
به زلال اشک هایی که امشب در حرمت ریخته می شود قسم می دهم..
بین من و حریمت بماند خواسته ام...
...
پ.ن:
پر از بغضم...
الان فهمیدم شهادت امام جواد است...
م.ن را چه به تسلیت گفتن...
...
۹۱/۰۷/۲۴
کمرنگی این روزها رو بر من ببخش
اما هر بار میام تمام عقب مانده هام رو می خونم....
ولی دلم خواست یه چیزی رو بهت بگم:
اینکه حسی توی وجودم هست که همیشه باعث میشه به تو غبطه بخورم ... به حال و هوات... به تفکرت.... به احساساتت.... اصلا" به همه ی وجودت