راستش را بخواهی، من از کسی که تمام مرا بلد است میترسم...از کسی که می تواند نفس های مرا به حبس بکشاند و ضربان قلبم را بالا و پایین کند می ترسم.... می داند چطور میشود تمام ابعاد روح مرا خشکاند ....همه ی این ها جمع می شود در آدمی که دلم دستش است........ته نوشت:"ضمیمه به پستبرای دخترم" :دخترکم دلت را بگیر دستت...محکم...اگر دلت را دادی دست کسی... بهش بفهمان مسئول است...اول مطمئن شو جایش امن است؟...دلت را که سپردی دیگر حواست باشد "او" زیر و بم وجودت را از بر است...می ترسم....زخمی که "او" بنشاند هیچوقت خونش بند نمی آید....هیچ مرهمی پانسمانش نمیکند...خدا به داد دلت برسد....پ.ن : لازم نیست بعضی چیزا رو حتما تجربه کرده باشی....