.

من و این بغض به آغوش تو عادت کردیم...

يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۲۸ ب.ظ
خلاصه و بریده نه...مفصل بگو.مفصل بگو حالت چطور است؟حالت چطور است؟شکر و بد نیستم و خوبم های الکی جواب سوال خسته ی من نیست...من هم خیلی وقت است رفته ام در پیله ام..."در پیله من حسرت پروانه شدن بود...""بود"...اگر روزی مثل من این راه را آمدی مسیر را خوب به خاطر بسپار،شاید یک روز تمام روبان هایی که علامت گذاشته بودی را باد برد،مسافری...فصل، فصل غربت است!غریب که باشی جوانه میزنی...قد میکشی...به آسمان که رسیدی، فقط یادت باشد...یک روز مال همین خاک بوده ای...تو هم مواظب پیله ات باش...یک روز باید بشکنی اش...هم سکوتت را و هم جداره های از جنس فاصله ی پیله را...حواست به دلم هست...؟این روزها شکننده تر از همیشه ام...پاره های خیالم درد می کنند...می فهمی؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۹
غـ ـزالــ

نظرات  (۱۰)

سلام دوست عزیز وب بسیار زیبا و جالبی دارید ممنون میشم به منم یه سر بزنید
سلام
آدم یه وقتایی میدونه که یه چیزیش هست، اما نمیدونه که چطوره. اونوقت اگه یکی ازش بپرسه که چطوری، مجبوره یه چیزی تو مایه های همون شکر و بد نیستم و خوب و اینا بگه.
اما گاهی وقتا می دونه چشه، اما حوصله گفتنشو نداره. گاهی دلش نمیخواد بگه، میخواد تودار باشه. گاهی طرف مقابلش رو محرم نمیدونه. گاهی حس میکنه اگه بگه تحقیر میشه. تو این مواقعم ممکنه بگه شکر، بدنیستم، خوب...
اما... یه وقتایی هست... که آدم یه چیزیش هست، میدونه یا نمیدونه که دقیقا چی... دلش میخواد یکی - همون یکی- حالشو بپرسه، بعد بگه "من خوبم. تو باور نکن!"
خوب باشی رفیق...
پ.ن: شما چرا اینقدر با آهنگای من مشکل داری؟؟؟ خیلی حس نوستالوژیک خوبی بهم میده این آهنگ و اون آهنگ قبلی...
در پناه خدا
پاسخ:
دقیقا...
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۸:۳۳ آهــــینه
شاید یک روز تمام روبان هایی که علامت گذاشته بودی را باد برد،

...

و عکس...
خیلی قشنگ بود...
در پیله من ، تو همه ما حسرت پروانه شدن باید باید باید باشد ...
حواسمان به باورهایی باشد که هرروز دارند جوانه می زنند ...
سلام عقیق
احساست را از این دور ها با این فاصله طولانی درک میکنم ....ولی توکل به خودش همیشه بهترین راه است ...
باورهایت رنگی باد
پاره های خیالت ،
گره خورده به دل ِ من...
که حالا
این همه دارم دردمیکشم...

...میفهممت...
پاسخ:
فاطمه... ...
salammmmmm
ey baba chi begammmmm
پاسخ:
سلاااااااااااااااااام... از این طرفا؟...
دعااااااااااااااااااااااااااااااااا.........
التماس!
پاسخ:
انگار دیگه نمیشناسمت ... نمیدونم عزیزم... خوب باشی همیشه...:-* تو هم دعام کن...
چتر هست تا زیر باران خیس نشویم
قبل تر میگفتند چتر را ببند زیر باران برو عاشقانه خیس شو
اما
امروز باران ها هم اسیدی هستند با چتر باید رفت!!!
سلام.
خوبـــی؟
عقیق؟
بچه هایمان رفتند...
بعضی ها جنوب بعضی ها مشهد!
من هم...ماندم تا یاد بگیرم چه طور بروم...
عقیق...
عــ ــقـــ ـیـ ــ ــق...
پاسخ:
منم عید میام همینو میگم بهت میگم لیاقت نداشتم برا خادم الشهدا برم منطقه... :(...
درست همان وقتی که دلم لرزید..
اشک تو چشمهام حلقه زده بود که خواستم طلبیده بشم برم جنوب...
از اول به شهدا گفتم اگر قسمت است..
اگر صلاحه..
اگه لایقم..
لایق نبووووودم.." بلیط ها را زودتر گرفته بودند...