.

تو مشغولِ مردن ات بودی*

دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۴۹ ب.ظ

وقتی پنجره‌ی کوچکی روی دسکتاپ باز شد و ازم پرسید "مطمئنی میخوای حذف کنی؟" ؛

"Are you sure"? را طوری پرسید که فکرکردم خیره شده در مردمکِ مشکیِ چشم هایم و منتظر است هرلحظه بگویم "نه" .


از آن "نه"هایِ کوتاهِ صامت؛ ولی عمیق.


"Yes" را زدم و گذاشتم اکانت و اسم و فامیلم، حذف شود از تمام خاطراتِ لحظه‌ به‌ لحظه‌ی دو-سه سالی که گذشت...تمام عکس های حرم...تمام دلهره‌ها...خط به خط انتظارها و تمامِ ذره ذره آب شدن و اشک شدن‌ها...


از یک جایی به بعد باید "گذاشت و گذشت" ، باید سپرد...باید چشم بدوزی به دعاها و نفس های زیر گنبدها و گلدسته ها...

باید تن بدهی به "تقدیر"...به "و عَسی ان تُکرِهوا شَیئا "...


از یک جایی به بعد؛

باید بگذاری "زندگی"؛ تو را به جلو براند...حتی اگر مشغول مردن ات باشی...


ته نوشت:

من دهان باز نکردم که نرنجی از من

مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد... [فاضل نظری]


*عنوان، نام کتابی شامل گزیده اشعار جهان است.



موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۱۱
غـ ـزالــ

نظرات  (۱۰)

یعنی اجازه دهیم زندگی ما را ببرد...؟!
۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۴ آب‌گینه موسوی
خب من خیلی خوب می‌دانم که چه نوشتی و معنای آن چیست...
قدری هم برای این اتّفاق و تصمیمت، خوشحالم ولی بسی بیش‌تر، ناباور! از هارد دیسک و حافظهٔ گوشی و چه و چه حذف کردی، با یاد و ذهنِ لعنتی چه می‌کنی؟! عزیزم! کاش تو بتوانی، الهی بشود و بتوانی...
پاسخ:
خوشحال نیستم که درک میکنی عزیزدلم...چون میدونم درک کردنت حاصل تجربه ست و درد...

بعضی چیزها رو نیاز نیست پاک کنی...همین که رها کنی نصف راه رو رفتی...
۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۱ آب‌گینه موسوی
اِن‌شاءللّه که برای تو این‌گونه باشد.
پاسخ:
انشاءالله...
ممنونم عزیزم...
۱۲ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۴۶ محسن عزیزی
بسیارعالی
چی و پاک کردی؟ بدون اجازه من؟؟

:)))
من و هم اضافه کن به پیوندات

باید حتما بگم؟؟
:))))
چی بگم والا
اولین کاری که در مواجهه با شرایط این تیپی دارم همینه
حذف یاد آور ها
این جوری حداقل می دونم چیزی دیگه وجود نداره که خودم با دست خودم یادم بیارمش

یاد آوری سختی ها به خاطر تکرار هست گاهی برای من :(
و انگار همه ی قدیمی ها به این جدید منگنه شده باشن ...
۲۵ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۱۳ محترَق الزهرا ( سلام الله علیها )
ان شالله که جزو تصمیمات احساسی نبوده باشه !
پاسخ:
انشاءالله..
۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۳۸ زهرا رضاپور
تو چرا جواب کامنتای من و نمیدی؟؟؟؟

مگه من به تو نگفتم منو اضافه کن به پیوندات؟؟؟ مثلا دکتره :))))))))))
پاسخ:
زهرا :)))
ببخشید
چشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی