.

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!

يكشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۱، ۱۰:۴۲ ب.ظ
استاد پنج تا سوال بیشتر نداده است. خیره میشوم به سفیدی صفحه ی بعد که باید پر شود.پر پر. یکی یکی هر چی یادم می آید می نویسم...نصف صفحه را پر می کند. می رسم به سوال آخر. یک جورهایی گفته هرچه در مورد "درد" می دانید بنویسید یک عالمه کلمه در ذهنم پیچ میخورند... درد حاد.درد مزمن. مکانیسم های شان... التهاب... فیزیولوژی درد ... دکتر "ز" ... حوصله ندارم هیچ چیز بنویسم.حوصله ی مرور بغض هایم را... بی خیال نمره میشوم!درس اختیاری ست مثلا!! 10 دقیقه بیشتر نگذشته است.برگه م را تحویل می دهم. روی برگه ی "حضور در امتحان" کنار عکسم را امضا می کنم. نگاه همه از روی برگه های شان بلند می شود(نمی دانم چرا جا افتاده هر کس زودتر از همه برگه اش را می دهد یعنی خیلی خوانده است!) یاد حرف های استاد سر کلاس می افتم. می گفت هیچوقت  نمی شود فهمید یک نفر دقیقا "چقدر" دارد درد می کشد... آستانه ی تحملش چقدر از دیگری بالاتر است...و آستانه ی تحمل خانم ها بالاتر است... می گفت حافظه ی درد نباید تشکیل شود...نباید درد مزمن شود...نباید عادت کند بیمار... هیچ پزشکی حق ندارد اجازه دهد بیمار درد بکشد...درد باید درمان شود....باید.... "یک درد کهنه در سر من تاب میخورد..." به یک جایی که می رسی معلق بودن را کاملا حس میکنی... جراحت ها را هم...-که فرقی نمی کند از چی باشد- چه ادامه دهی...چه برگردی، قافیه را باخته ای! بی حوصلگی از یادآوری اش را کاملا حس میکنی... به یک جایی که می رسی دیگر گریه ات نمیگیرد. فقط یک حزن رسوب کرده می چسبد بیخ گلویت و ول کن ماجرا هم نیست! هر از چند گاهی با ته صدای یک آهنگ بی کلام، یک جمله، یک قدم، یک تصویر، یک پرانتز باز میشود بین شلوغی های ذهنت!و یادت می آورد... بعد می شود یک آه بی صدای  شکسته و نازک از ته وجودت! پ.ن: 1. یک روزی می فهمی سر رشته ات "زندگی" ات را گذاشته ای....... پشیمان نمیشوم انشالله... 2. درس.درس درس! آخه این چه زندگی ایه؟؟؟ 3. این جور دانشجویی هستیم ما! 4.ببخشید که به هیچکس سر نزدم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۱۰
غـ ـزالــ

نظرات  (۱۶)

درد های پوستی کجا
درد دوستی کجا :((
پاسخ:
جانا سخن از زبان ما میگویی...
سلااااام
ما انگار بیشتر از شما هستیم!!!!
چقدر زود شروع شده امتحاناتون!!!
تجربه یک دانشجو: هیچ وقت هیچ سوالی را بی جواب نگذارید! شاید بهتر بود آن یکی معنای درد را برای استادتان می نوشتی تا حسابی حساب کار دستش بیاید که...
خدا رو چه دیدی؟ شاید یه وقت تحت تاثیر قرار می گرفت نمره کامل میداد...
(بعد هر پاراگراف یه شکلک مناسب حدس بزن! با اون شکلک دونی داغونت!!!)
شاد باشی
در پناه خدا
پاسخ:
سلام امتحانامون از9 دی شروع شده و تا 14 بهمن طول میکشه!! هوم... شاید باید مینوشتم!حوصلم نیومد اخه! نمیدونم چرا شکلک ها خرابن!
فاطمه..
این چه شکل امتحان دادنه دخترم؟!
خب...
:(
پاسخ:
:(... کلمه هایم درد می کنند . . .
۱۱ دی ۹۱ ، ۲۱:۴۳ آهسته عاشق می شوم
" درد" را از هر طرف بخوانی
همان "درد" است.
پاسخ:
دفتر مرا دست درد می زند ورق...
سلام .
- انشاالله که موفق باشی ...در همه ی امتحانات .
- دردم از یار است و درمان نیز هم
- می بخشیم !
پاسخ:
سلام ممنون همسایه...انشالله بعد امتحانا جبران کنم.
http://istgaah.blogfa.com/post/92
میدونم وقت نداری اما خیلی گذرا بخونش...
پاسخ:
خوندم الهام... و تأسف عمیق... ...
۱۳ دی ۹۱ ، ۱۸:۰۸ سرباز (همون پرواز)
سلام...
خوبی؟
آخه من چی کار کنم از دست تو...سر امتحان جای به یاد اوردن درداست؟؟؟؟؟
هر چی درد حالیش شه امتحان نمیشه..تجربه دارم!!
بعدیا رو خوب بده لطفا...
چون خیلی دوس دارم یه دوست دکتر داشته باشم...
پاسخ:
سلام همین الان یعنی ساعت3 صبح از سالن مطالعه اومدم بخوابم یه امتحان وحشتناک دارم!خیلی دعاکن!:-( چشم عزیزم تو خوبی؟ امتحانا خوبن؟
سلام

و باز حج فقرا...
آن هنگام که گره میزنم چشمانم را به آفتابِ طوس٬ و دستانم را دخیل ِ مشبکهای آسمانیش میکنم٬ بیاد می آورم تک تکِ آنهایی را که یادشان را در چمدان ِ دل با خود خواهم برد.
قرارمان بوقت یاسهای استجابتِ دعا٬ لحظات ملکوتی ِ اذان بوقتِ بهشت!
با ذکر صلواتِ خاصّه ی حضرت آفتاب...
قرار ما: هر روز سه نوبت به وقت اذان مشهدالرضا٬ تک تکتان را به اسم در مقابلشان نام می برم٬ البته بشرط لیاقت و حیات. لذّتمان وافر میشود اگر همراهمان باشید!
بیادتان هستم...
بیادمان باشید...
در پناهش...
به نیتی مقدس تقدیمتان:


پاسخ:
سلام... سمیرا ... ... التماس دعا... خیلی...
:*

همین :)
پاسخ:
لبخند در تلفظ نامت ضروری است.... :*
۱۹ دی ۹۱ ، ۱۱:۱۳ آفتابــــ گردان
بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام


این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست

دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
.
.
.
درد حرف نیست
درد نام دیگر من است
من چه گونه خویش را صدا کنم؟


Take care dear Doctor
پاسخ:
درد نام دیگر... هوم... سلام راستی... ممنون...:*
درد .. دردهای آهسته .. درد های تیز ..

خوب ست انکفالین هست.

انکفالین میپیچدبه طناب عصبی ات.

خوبی رفیق جانم؟نگین دلم..کاش زودترببینمت،برق بیفتددلم.

ان شالله امتحانا روخوب بدی.
پاسخ:
گاهی بهتر از انکفاکین به پر و پای عصبت نپیچد!! امتحانای تو کی تموم میشه فاطمه...؟ منم دلتنگم!
خوشحالم که کسی جز من پیدا شده که معنی حوصله نداشتم بنویسم رو میفهمه!!
خانم دکتر درساتو خوب بخون که سر رشتت زندگی دیگران رو هم گذاشتی!!
پس خوب بخون ;-x
سلاااااااااااااام
چوطور مطوری؟
فک کردم شاید شهادت حضرت بیای مشهد
نمیای؟
پاسخ:
سلام تا 14 بهمن امتحان دارم خیلی وقته دلم حرم....
چند وقت است بیخبرم از دکتر جانم..
تسلیت...
پاسخ:
چند وقتی هست از خودم بی خبرم. پیدایش کردی سلام ما را برسان! تسلیت... ...
۲۴ دی ۹۱ ، ۱۸:۵۳ محیا (نوری)
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است...
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است...
من ولی
استخوان بودنم
درد می کنــــــــــــــــد...
پاسخ:
سلام عزیزم :)
عقیق چقدر شبیه همیم ما هرچه از نوشته هایت یا بهتر بگویم درد نوشته هایت بیشتر میخوانم به آن هم ذات پنداری بیشتر میرسم
خیلی تجربه جالبی بود در فضای مجازی
به من هم همان حسی دست داد که به شما هنگام خواندن وبم :))
لینک ات کردم عقیق
راستی متولد نوزده آذر شصت ونه هستی ؟؟؟
پزشکی میخوانی یا دندان پزشکی ؟؟؟خیلی درد را می فهمی