.

درد های نانوشته ی من!

شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۱، ۰۸:۵۲ ب.ظ
یادمان نرود هم چنین روزی بود که حرم مان را ازمان گرفتند کاش ایمان مان را دو دستی تقدیم شان نکنیم... ادامه ی مطلب طولانی است!به درازای دردهای کلمه هایش! هر کسی خواند مرتبط با مطلب نظر دهد و تجربه های شخصی اش را هم ذکر کند. شاید به نتیجه ای رسیدیم!   از وقتی دانشجوی پزشکی شده ام انگار دردهای جامعه نمود بیش تری برایم دارند... جامعه مجازی مان درد می کند...زخمی شبیه جامعه ی حقیقی... نمی دانم می شود با این پست مرهمش گذاشت، یا نه... با احتساب تجربه ی وبلاگ قبلی، حدود دو سال و نیم است که وبلاگ می نویسم و در خلال این نوشتن ها کمی از آدم های مجازی و رابطه های شان در این مجازآباد سر در آورده ام. آدم ها در دسته بندی ها نمی گنجند...نمی شود آن ها را تقسیم بندی کرد.اما در این دنیا میشود از نوشته های یک نفر لااقل "گوشه ای" از شخصیت اش را شناخت. شاید این روی شخصیت اش در دنیای حقیقی به چشم نیاید، اما نوشته هایش چه خوب و چه بد  نمایان گر گوشه ای از شخصیت اش است...چه شخصیت اش پنهان باشد در دنیای حقیقی و چه آشکار. ملزم نیستی در پست هایت از عقایدت بنویسی، اما وقتی خودت را "مذهبی" نشان دادی...ملزم به "رعایت" هستی. منِ نوعی که گه گاهی مذهبی می نویسم، این اجازه را به خواننده ی وبلاگم داده ام که به عنوان یک آدم "ظاهرا" مذهبی رفتار مجازی ام را قضاوت کند.( این که رفتار آدم ها را نباید به پای درست یا غلط بودن عقایدشان نوشت را قبول دارم. ولی جای بحث اش این جا نیست.) دلم خراش بر می دارد...بغض ام درد می گیرد وقتی می بینم به اسم دین گناه های مان را توجیه می کنیم. از کامنت های  وبلاگ خودم مثال می زنم.حتما برای خوانندگان خانم وبلاگ ، هم چنین چیزهایی با عناوین و ظواهر مختلف چندان غریبه و دور از ذهن نیست. این کامنت ها را اگر بلاگر دیگری جز با این ویژگی هایی که در بالا ذکر کردم می نوشت، رد می شدم و روی دلم سنگینی نمی کرد!اما...امان از وقتی که پای خدا را هم  در توجیه  گناه هایمان وسط می کشیم.... توضیح قبل از مثال: جملات عینا" از کامنت های خصوصی نقل شده اند .و هر شماره حرف های یک آدم متفاوت است. یک: -          شما چادری ای یا مانتویی؟ (سوالش را جواب نمی دهم بلکه حساب کار دستش بیاید!) -          من مهندسی برقم رو از فلان دانشگاه تهران گرفتم.فلان جا مشغول به کارم و ... این شماره برا دلتنگی هاتون.0912..... (ناراحت می شوم.جواب نمی دهم.) چند روز بعد می آید می گوید : اصلا از رفتارت خوشم نیومد! دو: (چند وقتی هست مدام وبلاگم را می خواند و بعد: ) -          خوشا به حال کسی که هم نشین این احساس خواهد شد! (فکر کنم دیگر لازم نیست دوباره ذکر کنم کلا جواب این نوع کامنت ها داده نشده است) -          اگر کاری بود این شماره ی تماس منه آبجی گلم! 093.............   سه:   -          میشه آبجی صدات کنم؟ چهار: -          نه من اصلا اشتباه کردم.میخوام بگم به علایق شما، نظرات شما، نوشته های شما، و احساس شما علاقمند ام!   پنج:   -          آبجی یکی یه دونه ی من میشی؟   شش:   -          چند وقته می خوام یه چیزی بگم نمیتونم.یعنی روم نمیشه... -          چیزه...حالا یه مدت با هم دوست باشیم تا ببینیم بعدا" خدا چی می خواد!   هفت:     _ تو زندگیم خیلی اذیت شدم.(شرح ماوقع رو عنوان کرده بودن!خلاصه کردم) اسمتو خیلی دوست دارم. خواهرام خیلی اذیت ام می کنن!تو خواهرم میشی؟   هشت:            _چرا نمیای مسنجر با هم حرف بزنیم؟ من هر روز صبح از ساعت 10 تا 12 مسنجرم. این هم آی دی م :..... اصلا ولش کن!اینم شماره م آبجی گلم!هر وقت خواستی من در خدمت ام!0937.............     نه:   -          اعصابم داغون شده دیگهمن دنبال ی اجی بودمآجی ندارممیخوام جونمو فداش کنماگر موافقی یک یازهرا تا ظهور انتقام سیلی مادرم زهرا         هیچ کدام این ها...به اندازه ی کامنت آخری...عذابم نداد... کاش...پای "مادر(س)" را وسط نمی کشید... این کامنت اخیر بود که مرا وادار به نوشتن این حرف ها کرد. خیلی وقت است این حرف ها به یکی از اصلی ترین موضوع های مورد بحث من و برخی دوستان وبلاگ نویس تبدیل شده.و این دامنه دار بودن و وخیم بودن قضیه را نشان می دهد... این پست را در دفاع از آقایونی نوشتم که با حفظ حرمت ها و رعایت اخلاق روابط مجازی شان را مدیریت می کنند.کم هم نیستند شکر خدا. این ها را در دفاع از 90 درصدی که اشتباهِ اقلیت 10 درصدی شان اجازه ی توهین به همه ی شان را برای برخی صادر کرده است! حیف که درست نیست...وگر نه نام می بردم ... تا تفاوت بین آدم مذهبی و مذهبی نما را نشان دهم. وقتی برچسب "مذهبی" رویت می خورد باید خیلی چیزها را رعایت کنی که قبلا نمی کردی.درست مثل نوع پوشش در دنیای واقعی... احساس ما اینجا...فرقی با دنیای واقعی نمی کند.کاش درک کنیم این موضوع را و کاش کمی بیشتر مواظب ایمانِ لب پرتگاه مان باشیم. کاش من و شما با رفتار درست مان بتوانیم مبلغ حقیقی دین باشیم...و جلوی عمیق تر شدن این زخم ها ی مجازیِ حقیقی را بگیریم. من...دردم می گیرد از کوته فکری این آدم ها...دردم می گیرد ابله فرض شوم. دردم میگیرد احساساتم را با سلایق خود تفسیر کنند و اعتراض هم بکنند به تغییرش و... (یک بنده خدایی بود بعد از مدتی که خواننده ی وبلاگم بود وقتی حرفی مخالف تصور خودش در یکی از پست هایم خوانده بود کامنت گذاشته بود که: - من فکر میکردم شما اینا رو برای من می نویسید.) واقعا سواله برام! ملت این همه اعتماد به سقف رو از کجا میارن؟؟ دردم می آید به واسطه ی پسر بودن شان اجازه ی هر نوع برداشتی را به خودشان بدهند.اجازه ی هر نوع رفتاری را. دردم می آید فکر کنند دخترها تشنه ی محبت اند و اسیر ابراز علاقه ی شان! واقعا زخم های دلم تیر می کشند...وقتی می بینم همین آدمی که این طور کامنت گذاشته در اکثر پست هایش حرف از ولایی بودن خودش و ایمان راسخش و ائمه و خراب بودن وضع جامعه زده!!دردم می آید معروف باشد به ارزشی نوشتن! اگر این کامنت ها از طرف کسی بود که در وبلاگش خودش را مذهبی نشان نمی داد، به خدا قسم کک ام هم نمی گزید.مهم نبود. می توانست با هر اعتقادی هر نوع رفتاری را داشته باشد. دیگر لااقل به پای دین نوشته نمی شد! به اسم خواهر برادری به اعتقاداتش پشت پا زده نمی شد. اما وقتی قرار است منش یک آدم "ظاهرا" مذهبی در روابط مجازی اش این گونه باشد، باید فاتحه ی مذهب اش را خواند! داریم کجا می رویم؟... داریم کجا می رویم که وقتی خواننده ی متعهدی گرم بودن بی دلیل روابط مان را با خوانندگان نامحرم وبلاگ با لحنی شایسته تذکر می دهد، متعجب می شویم از نهی از منکر اش! به جای آن که درک کنیم دلش به حال ایمان مان سوخته دنبال تبرئه ی خودمان ایم... برای اسمم خیلی حرمت قائل ام.سید نیستم اما حضرت فاطمه(س) به اندازه ای برایم مادری کرده که مادر صدایش کنم و ناراحت شوم از بی احترامی به اسمش. اگر با اسم مستعار می نویسم نه اینکه مسئولیت حرف هایم را قبول نکنم، فقط نمی خواهم در درجه ی اول ذهن مخاطب وبلاگم به جای انسانیت ام سمت جنسیت ام برود. نمی خواهم هر نا محرمی به خود اجازه دهد دنباله ی اسمم هر کلمه ی محبت آمیزی(به زعم خودش!) را اضافه کند تا توجهم جلب شود. حالم به هم می خورد از این ابراز وجود ها. یکی از همسایه ها جمله ی جالبی بعد از هر پست اش می نویسد: " به امید روزی که برای انجام هر کاری فقط نگران نظر خدا باشیم" الحاق به این پست: چند خواهر و برادر معمولی را حتما بخوانید.   پ.ن : 1. نظرتون رو چه موافق و چه مخالف در مورد این پست بنویسید.این پست نظر شخصی ام بود. 2. صرفا" برای عینی نشان دادن قضیه از تجربه های شخصی ام نوشتم!لطفا این پست رو شخصی نکنید. 3.شما هم از تجربه هاتون تو کامنت ها بنویسید لطفا.بحث رو به یه جایی برسونیم. 4.لطفا" کسی این پست رو به خودش نگیره و اگر خواست بگیره هم  مسائلش رو با خودش حل کنه. نیاد به من بگه من منظورم این نبود و فلان و... 5. "این روز ها که جرئت دیوانگی کم است" اسمم را عوض کردم.این به این معنی نیست که دیوانگی هایم را کنار گذاشته ام!! J
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۰۴
غـ ـزالــ

نظرات  (۲۱)

نه خیرم نه خیرم" من " هر جا ، تاکید می کنم : هر جا اول بشم صاحب اون وبلاگ موظفِ که به من جایزه اهدا کنه ...حتا شما دوست عزیز
پاسخ:
چشم!
بله، انکار نمی‎کنم و اثبات شیء نفی ما عدی نمی کنه!

ممنونم عزیزم.

عقیقِ زیبا :)

پاسخ:
:)
خودمونیم ها خداییش خیلی باحال نوشتی...
جدی و رسمی...
نه بابا خوشم اومد...
ما که خدارو شکر از این اتفاقات شماره دهی برامون رخ نداده...
بچه های وبلاگم اکثرشون دوستای خودمن...جز چند تاییشون...یعنی آدمای مجازی اند مثل خودت...
ولی در کل با این پستت موافقم شدیدا...و به نظرم خیلی از این ها رو خود دخترا به وجود اوردن با اینکه خودمم یه دخترم ولی انتقاد بسیار شدید به دخترا دارم و این رو توی پروفایلم هم گفته بودم...
به نظر منم خیلی ها این روزها با اسم و رسم بچه مذهبیا فعالیت میکنن در حالی که فعالیتشون سودی نداره هیچ پر از ضرر هم هست و این طوری باعث میشه خیلیا از دین زده بشند و چهره ی واقعی دین ما برای نسل الانیا مشخص نشه و این واقعا جای تاسف داره...
پاسخ:
سلام عزیزم زیارت قبول مسافر حرم... :)
۰۷ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۰۰ آفتابــــ گردان
بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام


اول تسلیت می گویم این سال گرد را و دعا می کنم امام عصرمان زودتر بیایند تا نه فقط گنبد و بارگاه ائمه ی بقیع احیا شود که حرمی هم برای مادر سادات.... . . .

*%*%*

عقیق عزیزم

این قبیل پیام ها را خیلی خیلی کم (کم از انگشتان دست) و خیلی خیلی سطحی داشته ام. من کاری به دنیای حقیقی و مجازی ندارم. اول و لب مطلب این است که چاره ی اصلی و فردی و کارآمد(حتی شاید تضمینی) دلی ننوشتن است. می دانم این حرفم داد و قال زیاد برمی انگیزاند ولی هر قدر هم دلی نوشتن سطحی باشد...رنگ و بوی زنانه جذب می کند نگاه های نامحرمان را...هر قدر هم. برای دل خودمان ننویسیم، جای برای دل خود نوشتن دفتر شخصی است نه وبلاگی که روزانه.....
و اگر نوشتیم، و نظری بود، اگر از خودمان مطمئن نیستیم جواب ندهیم، مثل من ناچیز و اگر هم مطمئنیم چون از طرف مقابل مطمئن نیستیم در حد ضرورت و ادب "فقط" جواب دهیم.
پاسخ:
سلام... بله. ادامه جواب رو در کامنت بعدی تون نوشتم:)
۰۷ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۰۴ آفتابــــ گردان
و اما فضا و نقش ما...

یکی اش رفتار شخصی است که قبلا اشاره شد و این رفتارهای تک تک ماست که جامعه ی مجازی را می سازد و تاثیر آموزش عملی و...

دیگری همین نگاشتن درین مورد است که حقیر به زودی اقدام خواهم کرد ان شا الله تعالی

و دیگر تر دعاست...من معتقدم برای این چیزها هم دعا کنیم...چه اشکالی دارد...شاید خدا راه چاره ای جلوی چشمان کم سویمان نهاد به لطفش.

و...
پاسخ:
هوم...حرفتون درسته. ولی من تا تو وبلاگم ننویسم انگار خالی نمیشم!دفتر خاطرات شخصی مشکلم رو حل نمیکنه. برفرض که بنا بر گفته شما این چنین نوشته ها جذاب هم باشن. مثل خیلی چیزای دیگه تو جامعه. ملت اراده ندارن از خودشون؟! اعصابم رو خرد میکنه این مسئله!
کاش بیشتر درمورد اصل مطلبت توضیح میدادی. خیلیا نمیدونن این روز چه روزیه. خود من هم نمیدوستم ائمه ی بقیع روزی گنبد و بارگاه داشتن... عکسی چیزی...
یا الله ... عجل...
پاسخ:
سلام عکس گذاشتم دیگه! 8شوال، عکس بقیع رو گذاشتم.باز نشد؟ هوم...منم تا چند وقت پیش نمیدونستم!یه مستند دیدم به اسم "بقیع خاموش می سوزد" اونجا بود که...
به هستی خانوم جایزه بدید. حرفش حسابه خب
پاسخ:
چشم! دنبال یه جایزه خوب ام فعلا درگیر ام بعدا انشالله...
۰۸ شهریور ۹۱ ، ۱۰:۴۴ آفتابــــ گردان
بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام عقیق


نشد دیگر...با دل خوری و نا راحتی جوابم را دادی، من با عقل و درایت جواب می خواهم. این طور باشد ک شما می گویی، عریان به خیابان شدن هم خالی از اشکال است اگر دیگران چشمشان پاک باشد. وظیفه ی من وظیفه ی ایشان را نفی نمی کند همان طور که وظیفه ی ایشان وظیفه ی من را.

عقیق عزیزم دارم می نویسم در همین باب...البته به روش خود ناچیزم. دوست دارم بخوانی مطالب "دلیل سر به هوا گشتن زمین، ماه است"ام را.
پاسخ:
سلام نه...این فرق داره... کنترل تو محیط مجازی میتونه خیلی بهتر باشه.خیلی ساده تره! حرفم اینه! با ناراحتی جواب ندادم، نظرم همینه.
اسم جدید مبارک عزیزم :)
من آپ کردم بالاخره :)
اگه آهنگم اذیتت میکنه می خوای تغییرش بدم ؟
هدف ما جلب رضایت شماست ؛)
پاسخ:
مرسی عزیزم:*
۰۸ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۱۴ آفتابــــ گردان
فکر می کنی ساده تر است،

چون قوه ی تخیل را دست کم گرفته ای.

عقیق عزیز

کـلام لطیف ما نیز چه بسا بسی کاری تر از بودن حقیقی مان باشد که این جا(فضای مجازی) تنها عمق جان تجلی می کند بی پرده.
پاسخ:
با اینکه قبول دارم حرفت را، آن قدر ننوشتن اذیت ام می کند که حاضر نیستم فکر کنم به عواقب اش... صادقانه گفتم... وبلاگم را در سری "شخصی" ثبت کردم تا حرفی نباشد و بگویم برای خودم مینویسم، اما...باز هم حرف شما درسته... و دلم قبول نمی کند باز... کلا من مشکل دارم باهاش :(
درباره مطلبت باید بگم که ..
نه!
چیزی ندارم بگم که...
شاید بعدا نظرم و بدم..
اما خب اخم که می تونم بکنم به این آدمای خیلی بی ادب و گستاخ ...
اخم ِ فراوان !
پاسخ:
:)
سلام ..

می دونی اینجور آدما .. خودشون رو تحقیر می کنن با نوع رفتارشون .. و واقعا آدم دلش می گیره .. می شکنه واسه اینکه خودشون رو پشت ظاهرشون قایم می کنند ..
کاملا موافقم که مذهبی نوشتن مسئولیت میاره واسه آدم .. خودم یه جاهایی حس کردم .. حتی راجع به نوع عملکرد خودم .. یه جاهایی دیدم مثلا مناسب نیس یه مطلبی رو بنویسم ..
و در آخر اینکه باید حجاب مجازیمون رو رعایت کنیم .. درست مثل دنیای واقعی ..
+اسم جدید خیلی دوست داشتنی و قشنگه ..
پاسخ:
سلام بله...همینطوره... ممنون
۰۸ شهریور ۹۱ ، ۲۰:۴۶ آفتابــــ گردان
خب مگر مرزی نیست بین دفترر شخصی و بلاگ!؟ مثلا می توانی بنویسی و برای دوستانت بفرستی...نمی توانی؟
من قبل تر این کار را کرده ام...اتفاقا آرامش بیش تری دارد تا این جا..خیلی بیش تر.

ثبت بلاگت در سری شخصی چیزی را پیش خدا عوض نمی کند، خودت به از من می دانی.

راستی بعضی وقت ها هم می شود اصلا ننوشت و به جایش به تنها کسمان گفت.

*&*

ببخش عقیق جان
که من دارم از همه طرف بهت فشار می آرم و باهات مخالفت می کنم.
ببخش.
پاسخ:
اینجا بخشی از نوشته های منه.خیلی هاش به همون شکلیه که گفتید. امتحان کرده ام...بارها... حسی که اینجا بهم می دهد را ... شما هم ببخشید که قانع کردن من سخت است...
چرا
منظورم عکس از قبل از تخریبه. با گنبد و بارگاه

پاسخ:
هوم... متوجه شدم.
سلام عقیق عزیز
چه نام زیبایی را برگزیدی!
مبارکت باد...

دس رو دلم نذار عقیق.راستش برای خود من هم تا حالا پیش اومده از این مشکلات.مثلا فردی در بدو ورود پسرخاله شده و شماره داده که حتما زنگ بزن منم برادر خودت بدون .من اگه برادر نخوام کیو باید ببینم؟!وقتی هم تماس نمیگیری و کلا بی خیال میشی بهشون برمیخوره و توجیه میکنن خودشونو.میدونید دوستان درد عقیق رو خیلی هامون میفهمیم.عقیق یا خیلی از خانمهای دیگه بقول معروف تابلو مذهبین.اصلا چراغن اما متاسفانه متاسفانه متاسفانه همین مذهبی های ما گاهی خطا میروند(البته بعضیهاشان).
جالب اینجاست آقا نمیتونن تشخیص بدن با مذهبی نویس چطور برخورد کنن و با اونی که تو وبش مملوه از عکسای داغون و افتضاح چه برخوردی داشته باشن!!! هر دو رو یک جور میبینه و یک جور لقب میکنه!
اما تو فکر یه وبم که به هیچ عنوان جنسیتم رو بروز ندم.که نوشته هام نقد بشن نه جنسم!
گرچه برای دوستان این چنینی دیدم که باز هم همین مشکلات رو پیش آوردن.
انشالله تو یه محیط آروم و بدون دغدغه های اینچنینی به نوشته های زیبات ادامه بدی...
پاسخ:
سلام ممنون عزیزم از نظر لطفت. خوشحال نیستم که چنین تجربه ای رو داشته ای و متاسفم برای شان. دقیقا موافقم!خیلی هاشون حتی حرمت... این هایی که نوشتم گوشه ای از کامنت هاشون بود. بقیه شو واقعا خودم خجالت کشیدم بذارم!
سلام
دعوتید به مطالعه
یاعلی
http://irancool.com/rozanehgroup/shahrivar91/aks-ba-sharh/04.jpg

پاسخ:
باحال بود.... ممنون...
۱۰ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۵۱ روابت عمومی جشنواره
با سلام و احترام
وبلاگ نویس محترم جهت ثبت نام در نخستین جشنواره فعالان سایبری ایثار و شهادت تا تاریخ 14 شهریور به سایت
www.isarclub.com
مراجعه فرمائید .
بخشهای جشنواره : وبلاگ – وب سایت – نرم افزار – کلیپ و تم تلفن همراه
همراه با جوایزی چون سفر آموزشی به خارج از کشور – لپ تاپ و جوایز نفیس دیگر
پاسخ:
یعنی من کشته مرده این کامنت ام! روابت؟!! [آیکون خنده دراز کش!!!]
سلام عقیق عزیز
در مورد کامنت قبلیم یه قسمتی هست سو برداشت نشه.
اونجا که گفتم:
عقیق یا خیلی از خانمهای دیگه بقول معروف تابلو مذهبین.اصلا چراغن اما متاسفانه متاسفانه متاسفانه همین مذهبی های ما گاهی خطا میروند(البته بعضیهاشان).
منظور اینه که بعضی از ما خانوما کاملا مشخصه مذهبی هستیم و این ینی به طرف مقابل داریم اخطار میدیم خط قرمزها رو رعایت کنه اما متاسفانه حتی از بعضی آقایون مذهبی هم میبینیم که از حدود خودشون تجاوز میکنن.
ببخش الان که دوباره اومدم خوندم فهمیدم جمله بندیم اشکال داشته.
برات آرزوی موفقیت میکنم
پاسخ:
سلام ممنون عزیزم از توضیح ات
بازم سلام
یه کامنت قدری متقاوت: ببین در جواب به اون دوستمون که پرسیده بود آیا مانتویی هستی یا چادری،باید آدرس اون عکس "من در دیار غربت" ات رو بهش می دادی تا قشنگ واسش جا بیفته مطلب
بقیه شماره ها رم برمی داشتی پخش می کردی بین دوستان تا حساب کار دستشون بیاد. بدبختشون می کردیـــــــــــــم
پاسخ:
سلام آره بابا همینم مونده بود! اون عکسه رو هم گذاشتم بخندیم!برش داشتم زود. میگم که!مهسا پایه ای فردا چشمت به جمال نورانی و پر فیض من منور شه؟!
سلام عقیق عزیز نام جدیدت مبارک
متاسفانه بعضی ادم ها تخصص دارن در به گند کشیدن هر دنیایی که بهش پا میگذارن
فاطمه جان من وب قبلم رو به خاطر وجود نحس همچین آدمی تعطیل کردم! آدمی که به زنی که میدونست همسر داره هم رحم نمیکرد! حالم بهم میخورد حتی از فکر اینکه چشمش به نوشته هام میخوره و اون وب رو با همه ی متعلقاتش رها کردم!
تجربه ی وب قبلی خود به خود بهم یاد داد که انگار در دنیای مجازی هم باید حریم ها حفظ بشه!وقتی دیدم برخی آقایون هیچ رقمه جنبه ی حتی یک ارتباط ساده ی وبلاگی رو هم ندارند تو وب جدید تصمیم گرفتم حتی اگر از نوشته های یک آقا خوشم میاد در سکوت و خاموش بخونمش مگر اینکه اطمینان حاصل کنم آدم سالمیه! اینه که الان اغلب خوانندگان وب من خانوم هستن بعضی ها میگن این که حتی تفکیک جنسیتی رو به جامعه ی مجازی هم بکشیم خیلی دید بسته ای یه ولی تجربه به من ثابت کرد بعضی آقایون ما که حرمت هیچ چیز رو نگه نمیدارن آدمو مجبور به این تفکیک میکنن حتی اگه اعتقادی بهش نداشته باشی
و اما در مورد ادم های مذهبی(نما)
باید بگم باهات موافقم اگر آدمی که هیچ ادعایی تو مذهب نداره کاری ازش سر بزنه برای ادم عجیب نیست شاید اصلا متهمش هم نکنی چون خود هم از اول خودش چیزی غیر از رفتارش معرفی نکرده اما وقتی ادمی که سنگ دین به سینه میزنه ادمی که مدعیه همچین کامنتی میده ادم دلش میخواد روش بالا بیاره(بی ادبیمو ببخش ولی حس واقعیم همینه)
همین ادمان که به دین گند میزنن همین ادمان که باعث میشن تو بعضی محافل بترسی از اینکه بگی نماز و روزه تو زندگیت مهمه مبادا تو رو هم با این آدما جمع بزنن
فاطمه گناه این آدما خیلی بیشتر از کسایی که ظاهر و باطنشون یکسانه اینا به خدا ضربه میزنن
پاسخ:
سلام واقعا... همینطوره..