.

خدا نکند...

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۲۴ ب.ظ
درس هایم روی بغضم درد میکند... قلب که میخوانی...خدا نکند فکرت برود سمت خاک های روشن کربلا... خدا نکند بخواهد تصور کنی تیر سه شعبه اول کدام قسمت قلب را از کار انداخته، خدا نکند وقتی عضلات سر و گردن را میخوانی ذهنت برود سمت اینکه سر را از قفا بریدن چقدر درد ... خدا نکند ... خدا نکند به سرت بزند حساب کنی وقتی ماه حسین(ع) علم اش را به زمین امانت می داد،  وسعت اندوه حسین(ع) چقدر بود... کاش بغضت نرود سمت دل زینب(س)...وقتی حسینش را می داد تا ما... به اینجا که رسیدی دلت را نگهدار...نگذار برود سمت سپیدی گلوی علی اصغرش که تیر یک شعبه هم کفایت اش میکرد...خدا لعنت اش کند... خدا کند به خرابه ی شام نرسی... کاش ذهنت سمت "ما رأیت الا جمیلا" نرود...نرود... که اگر برود...اگر شیعه باشی...همان اول...روی تل زینبیه تمام میشوی...متلاشی میشود وجودت... همان اول که امام حسن(ع) مجبور به صلح شد...نفست بند می آید...کاش شیعه نباشی... *** دلم میگیرد از شیعه نبودنم...از اینکه سید شهیدان اهل قلم بگوید: امتحان کربلا به وسعت همه ی تاریخ است... و تو...اولش تنت بلرزد...و بعد حتی جمعه ها هم یادش نیفتی... و حتی تر دعای فرج  های عادتی ات را که میخوانی هم یادش نیفتی... می دانی... میترسم بیاید و اینجا همان کوفه باشد... میترسم تاریخ دوباره تکرار شود...میترسم هیچ کدام از بغض هایم مال او نباشد...... آبرو داری کن ای زاهد مسلمانی بس است!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۰۲
غـ ـزالــ

نظرات  (۱۸)

:((
سلام
کاش این بغضها برود...
کاش کاری بکند...
کاش بکشد مرا...
کاش...
۰۳ آذر ۹۱ ، ۰۹:۳۹ أَحْلاَمـ
ببند این کتابهارا ..



میترسم .. نکند تاریخ دوباره .. بیاکاری کنیم تاریخ دوباره .. ف ا ط م ه ..
من هیچ نمیدانم نجاتم بده...
چقدر این قلم تو با دل ادم بازی میکنه
وااااااااااااااای دلمممممممممم
۰۵ آذر ۹۱ ، ۱۴:۴۹ محیا نوری
بــا تمــام وجــود گنــاه کــردم و
در تکــرار آن، اصــرار،
امــا نــه نعمتــش را از مــن گــرفــت،
نــه گنــاهــانــم را فــاش کــرد!
اگــر اطــاعتــش را کنــم،
چــه مــی کنــد؟

دکتر علی شریعتی
پاسخ:
هوم... دقیقا...
۰۵ آذر ۹۱ ، ۱۴:۵۴ محیا نوری
گرگ هم که باشی،
عاشق بره ای خواهی شد
که تو را به علف خوردن وا میدارد!
و رسالت عشق این است:
شدن آنچه نیستی...
پاسخ:
ای بابا...محیا...
چقدر این جا دیر به دیر به روز میشه! امان از بچه داری! عشق چیه محیا؟!
پاسخ:
بچه داری رو خوب اومدی...[الهی خالش قربونش بره] فکر کن تاحالا سابقه نداشته بیام 20 تا کامنت نخونده و تأیید نشده داشته باشم!
۰۷ آذر ۹۱ ، ۰۸:۴۵ محیا نوری
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد …
۰۷ آذر ۹۱ ، ۱۵:۱۳ فاطمه(کریمی)
لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید
جامی ز زلال آفتابم بدهید
من پرسش سوزان حسینم یاران
با حنجره ی عشق جوابم بدهید. . . .

سید حسن حسینی
پاسخ:
فاطمه؟! اینجا رو از کجا پیدا کردی؟مثل محیا...؟ دلم برات تنگ شده...خیلی تنگ... ... ...
۰۹ آذر ۹۱ ، ۲۱:۰۲ آفتابــــ گردان
بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام


عزاداری هات قبول باشه

خیلی دوست داشتم این پست را
با همه ی دردی که به جانم ریخت
ئه این محیا نوری همون محیای خودمونه؟! یعنی محیای خودتون!؟
وای محیـــــــــا! تو برای منم کامنت گذاشتی! عزیزم نشناختمت!

پاسخ:
آره همون محیای خودشونه!!!:)) دلم تنگ شد ...
بعدشم این که به روز کن محض رضای خدا!
پاسخ:
چشم...
مگه تسنیم خال داره؟! که خالش قربونش بره؟!
اگر منظورت خودتی که خاله ای، باید بنویسی "الهی خاله ش قربونش بره" که ما هم بلند بگیم آمیـــــــــــن!
پاسخ:
الهی ما با همه ی بند و بساط مان فدایش شویم...عسل خاله...(قلب) اصن یه وضی...
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۱:۵۱ آهسته عاشق می شوم
محرم به نیمه رسید

.

.

.

و ری هزار سال است عزادار حسین است .
نبض بغض...
دفعه ی اوله که احساس می کنم صدای نبض گلوم رو می شنوم..
اینجا همان کوفه.. می لرزاند تن آدم را..
پاسخ:
هوم... اینجا همان کوفه... بغضم تیر میکشد..........
خواندم و خواندم تا رسیدم به این جا....

به جمعه های مسخره ی فراموش شده ام..........
ف ا ط م ه ....