.

از جنس آرام بودن هایم...

شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۹:۱۷ ق.ظ
پای هر چیزی که نمانم، پای "دوست داشتن" هایم می مانم... و تو خوب این را می دانی و بارها گفته ای... فدم زدن خالی می کند آدم را... خصوصا وقتی با یکی از دوست داشتنی ترین آدم های زندگی ات هم قدم شوی... آن وقت حتی اگر دو بار طول یک خیابان را هم با سکوت قدم بزنی حوصله ات سر نمی رود... تو که می دانی من حالت را...از چشم هایت.... پس چرا؟... به قول مهدی موسوی: با چشم های زلزله خیزت قبول کن این قدر تاثیر هم بد است نیست؟... * از کتاب منهای جمع   حس خیلی خوبی است...قدم زدن میان کتاب هایی که تو را یاد من....من را یاد تو.... وقتی گفتی دیگر نمی خواهی غزل بگویی....حال دلم گرفته شد....خیلی... "غزل گفتن برایت دردسر دارد مگر نه...؟ " کمی نزدیک تر بیا... دلم برای هرم نفس هایت بدجور تنگ شده....   حرف نوشت:   برای خدا: خدایا...دغدغه های دلم را...به سمت خودت هدایت کن... همین.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۲۴
غـ ـزالــ

نظرات  (۱۴)

ایندفعه باید بگم خوش به حال اوی زندگیت!
پای هر چیز نمانم
پای دوست داشتن هایم می مانم...
خیلی قشنگ بود
راستی آهنگ وبلاگتم خیلی دوست دارم
man kheili vaght ast daste ghalbam ra migiramo mibaramash ta ba ham ghadam bezanim...
ta ghazal haye sorude shode az sokut hayeman ra ba ham faryad bezanim...
p.n: zaban farsi nadashtam nasb k kardam farsi taip mikonam bebakhshid...
rasti delam kheili havase mashhad karde...
babol javad...
سلام...

به روز هستم...

یاحق...

نقطه،سر خط...
سلام

عمیــــــــــــــــق کنجکاو شدم درباره "او"یت!
دیگه داره بودار میشه قضیه...
پاسخ:
خیالت راحت... این وصله ها به ما نمی چسبه!
از قدیم گفتن چوبو که ببری بالا، گربه دزده حساب کار دستش میاد
کدوم وصله ها؟ من که چیزی نگفتم...
مگه من از چشم چیزی گفتم و نگاه و حرفای غزل طور و هرم نفس!!!
پاسخ:
فاضل یه بیت جالب داره که در این گونه موارد استفاده میکنم زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم که میگردم ولی زلف پریشانی نمی بینم... [چشمک]
۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۱:۱۸ آفتابـــ گـردان
بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام


آرام آرام می خوانمت دختر جان

دوس دارم دل نوشته هایت را

و نقد بسیار دارم برشان

*

می خوانی ام؟
پاسخ:
سلام خوشحال میشوم نقد های تان را بشنوم...
خدایا...دغدغه های دلم را...به سمت خودت هدایت کن...

همین.

معرررررررررررررررررررکه بود ...
امیدوارم هرگز نگاه آسمونیش از ما زمینی ها برداشته نشه...
سلام و مبارکباد و اینا !
شعر فاضل هم قشنگه و از این حرفا !!
اینجا خشنگ تره فقط آدرسش زاقارته !!
پیشونی وبلاگ آروم کننده ست
121
می سرم بهتان
چه دعای محشری...
آمین ..آمین..آمین..
چه شعری بود...
متنت و دوست دارم زیاد..
چقدر احساست آشناست...
ببخش بابت آهنگ و شرح وبلاگم...
:(
سلام ممنون از حضورت.موفق باشی.ازم بیا پیشم
سلام و درود
سپاس از حضورت که گرما بخشید خانه دلم را.
نمیدانم درست است دیوانه خطابت کنم یا نه؟!
اما خود می پسندم این نام را . چرا که دیوانه ها عاشقند و عشاق حسابشان جدای از آدمهاست!
آرزویم بود دیوانه بودم یا لااقل بشوم!
عالمی دارد ...
خوش بحال دیوانه ها!

نوای دلنشینی دارد خانه دلت.
شرشر بارانش میشوید غم را از عمق دل.داره به ساعت میرسه اینکه اومدم و گوش میدم به این نوا!

چه بخواهی چه نخواهی،فقط به دلیل اینکه اینجا آرومم کرد بدون اجازه اما با افتخار لینک شدی.
تو خط فاصله حس خوبی دارم.
این حس رو دوست دارم...
امیدوارم بتونیم دوستان خوبی برای هم باشیم.
دغدغه هایت فقط او باد...
آرامش تزیین لحظه هایت...
در پناه حق...
تا سلام...

هر روز به روز میشویم
بهمون سر بزنید
نظر بدین
لینکمون کنید
براتون مطلب گذاشتیم
مجله اینترنتی استوا