.

دوست داشتنی!

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۰۶ ب.ظ
چادرم را دوست دارم...   خیلی...   بیشتر از همه ی چیزهایی که داشته ام و دارم...   11 سالی هست دارمش....   چرایی اش طولانی ست...   اما...نمی دانم چرا دلم خواست امشب اینجا بنویسم دوستش دارم....ه م ی ن ....   امشب یاد یه خوابی هم افتادم...تو ادامه مطلب میذارمش...     چادرم را دوست دارم...   خیلی...   بیشتر از همه ی چیزهایی که داشته ام و دارم...   11 سالی هست دارمش....   چرایی اش طولانی ست...   اما...نمی دانم چرا دلم خواست امشب اینجا بنویسم دوستش دارم....ه م ی ن ....   امشب یاد یه خوابی هم افتادم....     همیشه عاشق عطر زدن بودم و هستم...واقعا" دوست دارم...   یه مدت خیلی عطر می زدم...به نظرم منافاتی با احادیث ائمه و ... نداشت...   چون اون قدر زیاد نمی زدم که بوی اون محسوس باشه...   هر کی از دوستام هم رد می شد می گفت چقدر عطرت خوش بوئه!   من می گفت مگه بوش محسوسه؟می گفتن نه از فاصله خیلی نزدیک فقط!   بماند که چون خیلی دوست داشتم این کار رو باور می کردم...   به هر حال یه روز فکر کردم دیدم اگر محسوس نیست چرا پس می پرسن اسم عطرت چیه؟   یه چند وقت درگیر بودم و... به هر حال اون قدر برام مهم نبود که توجه کنم بهش...   تا این که 3 سال پیش یه شب خواب دیدم تو حرم امام رضا جلوی باب الجواد (جای مورد علاقه م) ایستادم،   که یکی از خدام بهم گفت: دخترم بوی عطرت محسوسه ها....   ***   بیدار که شدم انگار پارچ آب یخ رو سرم خالی کردن....   از اون موقع دیگه عطر نزدم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۳/۱۵
غـ ـزالــ

نظرات  (۱۸)

خدا عطر نزدنت رو قبول کنه سخته که آدم کاری رو خیلی دوست داشته باشه اما چشم پوشی کنه
۱۶ خرداد ۹۱ ، ۱۶:۵۱ مریم سادات
وای وای
ببخشید
اصلا یادم رفت.
من دوم دبیرستانم و رشتمم شیمیه
ببخشید دیر گفتم
آقا جدی من با قلمت خیلی حال میکنم ...
دمت گرم ...
منم چادرمو خییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوس دارم .....
خیلی ...

فرشته کوچک!
پاسخ:
فرشته؟! ؟
۱۶ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۳۵ شما مرا درخت صدا کنید!
، فاطمه نانی‌زاد در دیدار سالیانه شاعران با رهبر انقلاب در نیمه ماه رمضان، غزل کوتاهی را تقدیم به آستان حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام کرد ...


همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود
هر کس میان صحن حرم راه می‌رود

از هر چه غصه دارد و غم می‌شود رها
هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود

وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند
از سینه‌های شعله‌زده آه می‌رود

اینجا بهشت روی زمین فرشته‌هاست
از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود

خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنیست
هر شب به پای‌بوسی آن ماه می‌رود

باب‌الجواد راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود


پاسخ:
ممنون به خاطر این شعر قشنگ...
سلام دوست گلم ....
افتخار لینک شدن رو به من میدین
سلام دوست گلم ....
افتخار لینک شدن رو به من میدین
پاسخ:
؟
۱۷ خرداد ۹۱ ، ۱۳:۰۱ نرجس خاتون ،مامان طهورا بانو
من هم.
من هم...
راستی من نمیدونم اسم شاعرا چیه ک بذارمشون
۱۸ خرداد ۹۱ ، ۰۵:۲۹ شهره مامان مینو
...
سلام
چه خبر شده که این چند روز اخیر همش درباره چادر و قصه چادری شدن و علاقه به چادر و دفاع از چادر ... می شنوم!!! چادری شدن منم قصه داشت. چادر بیرونیمو امام رضا بهم داد. 16 سالگیم. چادر تو خونم رو هم حضرت زهرا. 20 سالگیم. ماجرا داشت هرکدومشون... یادشون بخیر...
پاسخ:
سلام! چادر بیرونی و اندرونی من از اول بود! یعنی تو فامیل ما عرف اینه! ولی مال شما قشنگ تره...دوست داشتنی تره...
میان مشغله هایم گم شده ام اما...
دلم برای هوایت همیشه بی تاب است!
سلام
چه زیباست اینکه چادرتونو دوست دارید!!!
خواب بسیار جالبی بود
باز امشب شبی بارانییست...
از هوا سیل بلا ریزد...
بر منو عشق غم آویزم ...
اشک از چشم خدا ریزد...
چقدر خوب خوش به حالت که امام رضا اینجوری برات پیغام فرستاده
منم چادر رو دوست دارم چادری نیستم البته اما جاهای زیارتی چادر سر میکنم و توش حس خوبی دارم نمیدونم این حس خوب برای انرژی اون مکانه فقط یا از چادر هم هست اما نمیدونم چرا نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم نمیتونم خوب کنترلش کنم چند بار امتحان کردم اما توش گرمم میشه روسریمو میکشه عقب و هی باید کنترلش کنم تا مرتب بشه که کلافم میکنه
اما واقعا بی اغراق دلم میخواست میتونستم چادری باشم
چند بار تا به حال تو حرم اما رضا یادتون کردم من نزدیک حرم کار می کنم
پاسخ:
ممنون بابت دعا...خیلی...
فقط می تونم یک لبخند از روی حسرت بزنم :)
وسلام
۲۹ تیر ۹۱ ، ۲۲:۲۰ سفید کمرنگ
این خوابتو همیشه یادمه..
منم تا کلی وقت به خاطر این خوابت عطر نمیزدم. بعد اما زدم!
اون آقا خادمه باید به خواب منم بیاد!
پاسخ:
آخه تو اصلاح شدنی نیستی!!! :))