.

بعد از تو من به هیچکس عادت نمیکنم ...

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۴:۱۱ ب.ظ
خالی ست جای تو... بین تمام  "دوستت دارم" ها... بین سکوت ها و بغض هایم... بین نگاه های نافذی که...ولش کن... خالی ست جایت میان تماس های یک ماه گذشته ام...میان تنهایی هایم...میان "چطوری؟" ها... بین شیطنت هایم هم...نیستی... ... یعنی جای من هم خالی ست؟ ببخش این واژه های لال را...نتوانستند بگویند من بی تو...نزدیک آخر این خط ام... پی نوشت: _ تو زندگیم هیچکس رو به اندازه تو دوست نداشتم...هیچکس هم به اندازه ی تو عذابم نداد... عذابم میده این جای خالی... *- مخاطب خاص داشتند این حرف ها... _ وقتی... از راهت منحرف می شوم... به محض این که کمی کج می روم...زمین می زنی ام... ممنون....خیلی......ممنون که هوایم را داری خدا!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۱۵
غـ ـزالــ

نظرات  (۵)


خیلی خوبه که تا آدم میزنه جاده خاکی خدا گوشش رو بگیره ... خیلی خوبه !

خط تیره ی بلاگفا به خط تیره میهن بلاگ
: )
آمدم این‌جا و کلن دپرس شدم. یاد بدبختی‌های‌م افتادم.
اذیت و آزار کسی که دوست‌ت داره، عذاب نیست. اتفاقن خیلی هم شیرینه و کاملن جای شکر داره. البته این مسئله بیش‌تر منو یادِ‌«بارون درخت‌نشین» می‌اندازه و اون معشوقه‌ی معلوم‌الحال‌ش.

معلمم به خط فاصله می گفت : خط تیره..
او هم می دانست فاصله چه به روزگار آدم ها می آورد!!!

وبت مبارک دیواااااانه به جای خودت!
سلام دوست جدیدم
حس نوشتت خیلی خوب بود اما یه چیزیو صادقانه بگم؟حسم از نوشتت این بود که مخاطب نوشتت خدا نیست، حرفهایت را به یک مخاطب خاص زدی و آخر کار از باب خودسانسوری یک "خدا" چسباندی تهش! البته تقریبا مطمئنم که اشتباه میکنم اما این حسی بود که بهم دست داد. خوشحال میشم بازم بهم سر بزنی...
پاسخ:
در واقع مخاطب پستم خدا نبود عزیزم... مخاطبم یه شخص خاص بود... تو قسمت دوم پی نوشت از یه موضوع و حس جدید حرف زدم که مربوط به یه اتفاق می شد! ممنون از حضورت...

من در این تاریکی
فکر یک بره ی روشن هستم
که بیاید
علف خستگی ام را بچرد...!

"سهراب"