لحظه های ساده ی سرودنم درد می کند...
يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۲:۰۶ ب.ظ
انحنای روح من...
شانه های خسته ی غرور من...
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است ...
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است...
...
من ولی
استخوان بودنم
درد می کنـــــــــــــــ ــ ــــــــــــــد........
۹۱/۰۲/۱۰