.

من و جدا شدن از کوی تو؟...خدا نکند....

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۴۶ ب.ظ
من هیچ حرف جدیدی ندارم. پ.ن: 1. عیدتون مبارک. 2. همین. 3. کسی چه می داند؟ 4. ...؟ 5. خواستم بنویسم شیعه که باشی در این شهر نفس هایت غریب است... اما...یک آن از خودم پرسیدم من شیعه ام؟.... بغض و دیگر هیچ...../
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۱۲
غـ ـزالــ

نظرات  (۴)

سلام عقیقم
این پستت دنیایی حرف داشت!!!
ببخش دیر به دیر سر میزنم.
دلایلش رو زیر کانتت گفتم. عطف به بلاگم
سلام . عیدت مبارک.
مطلب قبلیت یه جورایی چسبید به دلم
.
.
شیعه بودن به قول عامیانه جیگر می خواد .... هنوز خودمو محک نزدم... امیدوارم از شیعه بودن فقط اسمش رو یدک نکشم. فعلا فکر می کنم بیشتر می تونیم محب باشیم تا شیعه!
بر شما هم مبارک باد

سیدی؟
پاسخ:
نه عزیزم...
۱۴ آبان ۹۱ ، ۱۲:۵۳ الهام به هستی
حالا کو تا خانم دکتر بیاد جواب بده!
نه بابا سید کجا بود!؟
مگه تو هستی؟!
پاسخ:
:)