.

خسته ام...خسته ی تمام راه های نرفته .

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۳ ب.ظ
من معروفم به مشکل پسند بودن...معروفم به سخت انتخاب کردن ... همه ی آن هایی که مرا می شناسند می دانند دلم چقدر دیر اعتماد می کند...حالم خوب نیست... و این را شاید امروز صبح، اتاق شماره 9 درمانگاه اطفال هم فهمید...وقتی که چشم هایم خیس شد و نگذاشتم اشکی بچکد روی گونه هایم... و دوباره خنده هایم را از سر گرفتم...حس همیشگی مزخرفی که مثلا میخواهم نشان بدهم من "محکم ام" و چیزی تکانم نمی دهد...چیزی دلم را نمیلرزاند. . .قرار نیست آدم و عالم بدانند پشت تمام جدیت و محکم بودن های من؛ تکه های بهم چسبانده شده ای درحال فرو ریختن است... "مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست..."من با خودم کنار نمی آیم ...درد نوشت:زلفت به باد داد مسلمانی مراگردن بگیر بی سر و سامانی مرا... گردن بگیر بی سر و سامانی مرا ...من بال و پر گم کرده ام، کو سر به داریتا سرکشی های مرا گردن بگیرد؟...پ.ن : دلم میخواد از همه دلخور باشم... تا ابد... .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۲۰
غـ ـزالــ