.

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست...

جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۲۲ ق.ظ
دستمال و شیشه پاک کن را از روی میز پذیرایی برمی دارم و می روم سمت تلویزیون.برمیگردم و نگاهی به میزهای تمیز شده می اندازم و از برق زدنش شان کیف میکنم...دستمال مخصوص ال سی دی را از کشوی کناری میزش درمی آورم ؛ مشغول پاک کردن ام که میرسم به اثر به جای مانده از پنج انگشت کوچولوی دوست داشتنی...پاکش نمیکنم و رد میشوم ...باید باشد... بعضی چیزها باید بمانند حتی اگر به نظر بقیه اضافی باشند و بی اهمیت...باید باشد و جایش خالی نباشد...جاهای خالی درد می کنند... حتی اگر ....ته نوشت: یا حضرت رئوف...از زیارت امسالم یک دعا را هم اگر کامل مهر استجابت پایش زده باشی این است:این بغض ها جای خودش اما برای مناشک روان تا ناودان چانه بنویسید ...ولله الحمد...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۰
غـ ـزالــ