.

روح زنانگی[1]

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۵ ب.ظ

شب بیست و سوم بود.

نشسته بودم زیر آسمان خدا و ابرهای دور گلدسته ی فیروزه ای مسجد، هر دلهره ای را از دلم گرفته بود...

خانمی که کنار من نشسته بود، مادر خوش اخلاق و 29ساله ی دو پسر چهار و یک ساله بود. که میان مراسم از دغدغه ها و خستگی های نقش مادری و همسری اش میگفت.

***

همان شب بود که به همه ی این ها فکر کردم...

به همه ی دلایل کوچک و بزرگی که باعث شدند "زن بودن" ارزش واقعی اش را از دست بدهد...

از کی زن ها حاضر شدند لذت لحظه لحظه ی مادری کردن را با شاغل بودن در خارج از خانه عوض کنند؟!

از کی حاضر شدند لذت خانه دار بودن؛ لذت روح بخشیدن به زندگی؛ لذت آشپزی های رنگارنگ و ذوق های ریز و درشت آشپزخانه را با حقوق پایان ماه عوض کنند؟...

از کی حاضر شدند نشاط روزهای شان را با چندین خلق و خوی متفاوت و هزارویک قانون خارج از خانه قسمت کنند و زیربار فرسایش روح شان بروند؟


راستش را بخواهی...کمی هم تقصیر مردهای مان است.که حواسشان نیست خانه داری هم یک شغل است...تقدس دارد و خستگی های خودش را دارد...

زنی که احساس "مفید بودن" نکند؛ وقتی "نیازش به تایید" ارضا نشود. وقتی "حس خالق بودن و سازنده بودن" نداشته باشد...وقتی زنانگی اش تقویت نشود، وقتی "حس امنیت" نداشته باشد، به هر دری میزند تا زندگیش را "تغییر" دهد...


پ.ن :

جامعه مان نیازمند رعایت "حقوق زن در اسلام" شهید مطهری است...

جای خیلی چیزها خالی ست،از مردی که مسئولیت های مرد بودنش را نمی پذیرد گرفته تا زنی که حاضر است زنانگی هایش را جور دیگری هزینه کند...


در جامعه ای که تفکر غلط "فمینیسم" ریشه دوانده باشد؛ چطور میشود جوری به زن ها گفت شاغل نباشند که فکرنکنند قرار است حقوقشان پایمال شود و چطور میشود به مردان گفت زنان هم گاهی نیاز به شاغل بودن دارند؛ که برداشت غلطی از به خطر افتادن حقوق طبیعی شان نباشد؟!


ته نوشت:

انقدر اوضاع تفکرات جامعه داره جالب میشه که روز به روز آقایون بیشتری رو میبینم که اون ها هم دنبال "زن شاغل" میگردن! که باری رو از روی دوش زندگی شون برداره! :|

 


موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۷
غـ ـزالــ

نظرات  (۱۳)

سلام. شب جمعه تان به خیر. تشکر از سر زدن و شعر زیبا و متناسب حال. این دست و پایش بسی ایهام داشت و خوش بود. باید دید خدا هم ایهامی است یا رک منش؟ و الاول اقرب.
پاسخ:
و علیکم...
خدا بهتر از هرکسی معنا و مفهوم حرف های آدم رو میفهمه...
یک وب دیگر هم گاهی می روم انار نام. نوشته هایش خواندنی است. از آنجا وبم آمدید؟
دیگر اینکه موضوع مهمی را مطرح کرده اید. به گمانم وب کوثر متقی اینا هم در این مورد مطالبی نوشته بود.  فکر نکنم بشناسید.
پاسخ:
چه عجیب که بعد از این همه سال خواندن نشناختید... :)
ظلمی که بر زنان می رود به خاطر همین جابجایی معادله جایگاه زن در گیتی، که غرب کارنده ی این بذر شوم است و خود ما از پرورش دهندگانش هم، خون در دل انسان می کند بسی.
ما مردها که در این زمینه ها حرف بزنیم هزار تهمت و ناسزا نثارمان می شود. مگر خود شما زنها کاری بکنید(حنیفانام زنانه است. نه؟) آخر در قرآن هست که ابراهیم عزیز، 
حنیفابود.
در کل والله شما خوب جرأت دارید وارد این موضوعات می شوید.

پاسخ:
حنیفا رو این روزها اسم دختر میگذارند...

حرف منطقی رو هرکسی بزنه می پذیرن...ولی قبول دارم که اگر از سمت خانوم ها مطرح بشه در جامعه حاضر موثرتر واقع میشه...
شناختن؟
قلم آشنا می زد و فضا بیگانه نبود. ولی آی کیو من پایین است. حافظه هم که تعطیل.
پاسخ:
کامنت گذاشتم براتون... :)
راستش زیاد موافقت نیستم
همه ی زنها کار نمیکنن که فقط پول در بیارن کار میکنن چون بهشون احساس زنده بودن میده 
در واقع به شعار هست که میگه "کار میکنم پس زنده ام "
زن خانه دار هم بعد چندسال خسته میشه از یکنواختی هرچند بگی عشق به خونه و فرزند بازم یکنواخت میشه 
خیلی وقته خیلی چیزا جاهاشون عوض شده اینجا چرا شکلک نداره:(((((
پاسخ:
ببین خوب توجه ننمودی ها!!
من توضیح دادم این حس مفید بودن و زنده بودن رو...

هرچند با اشتغال هم مخالف نیستم... ولی نه زمانی که بچه ها کوچیک اند...نه تمام وقت...نه جوری که آدم خسته باشه...
شرایط در حال حاضرم
همون طوری که گفتم جوری نیس که بتونم تمرکز کنم و بخونم.


ولی 
خواستم اینو بگم که با دیدن اسمت
یاد حنیف عمران زاده می افتم :))))
پاسخ:
کی هست اینی که گفتی؟:)))

شرایط تو کی نرمال بوده؟؟؟ :D
واااای اصلا جو ورزشی شده..
یه آهنگ دوپس دوپس ورزشی هم بذار که من تشویق شم بالاخره با سالن آشتی کنم
پا شم برم باشگاه :)
پاسخ:
جان من خواستی بری باشگاه نزدیک خونه ما برو منم ببر :))
منم آشتی کنم!
فوتبالیسته :/

عزیزم من اصلا ذاتا نرمال نیستم ؛ کلا موجود خاصی ام ؛)))))
پاسخ:
اصلا فوتبالی نیستم:))

شما عزیزدلی ..
حنیف استقلالیه
تو چی ؟؟؟؟

میگم سال ها بعد ایشالله بعد 120 سال که قرار شد مو های سپیدت رو با لباس عروس ست کنی و عروس شی ؛ همسرت اگه پرسپولیسی از آب دراد اون وخت خیلی بد میشه ... 

نگی نگفتیا .... نشه مث این بلاگ ...


پاسخ:
:)))))))))))

اگه همسر من فوتبالی بود و دائم میخواست فوتبال ببینه یا من خودمو حلق آویز میکنم و یا طلاق مو میگیرم :) بله!
۱۸ تیر ۹۵ ، ۱۵:۰۹ بنت الرضا
چقدر درد داریم ما توو این جامعه....
پی نوشت عالی بود و من هیچ وقت اون مدل مردا رو نمی فهمم!
پاسخ:
من هم نمی فهمم...
سلام
منو ببخشید
به جا نیاوردم
البته دیشب اومدم این پشتای قبلی نبود -یا بود و من ندیدم- و الا حتما به جا می آوردم.
مبارک باشه خونه ی نو.
کان ابراهیم حنیفا مسلما....
البته حنیف خبر کان واقع شده که منصوبه... ولی به هر حال.
یاد یه یزدی افتادم پرسیده بود آتنا یعنی چی؟ تو ربنا اتنا فی الدنیا حسنه؟
دوستم گفته بودم واسه چی میخوای؟
گفته بود اسم دخترمون رو می خوایم بزاریم آتنا
:)
پاسخ:
نکته قابل تاملی بود...ممنون...
۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۲:۲۲ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
من از این ته نوشت بیزارم 
پاسخ:
منم....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی