.

...

پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ق.ظ
ساعت نزدیک 7ونیم است و حدود دو ساعتی هست که از اول صبح بیدارم ... و دارم فکر میکنم به دلگیر بودن اول صبح...به صدای گنجشک های صبح پنجشنبه...به قلبی که دارد تیر می کشد ....به اینکه "من آسمان پر از ابرهای دلگیرم..."دارم فکر میکنم به بغضی که ریشه دوانده در سراسر بدنم و سردردی که دارد انگار تمام مویرگ های مغزم را بهم گره میزند ...دلگیرم ازت ... به خدا دلگیرم... .......پ.ن: پست شاید موقت
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۳
غـ ـزالــ

نظرات  (۲)

:(
پاسخ:
ناراحت نشید ... :( خوبم...چیزی نیست...گذراست انشالله...
از وقتی رفته ای
قلبم کماندار ماهری شده
مدام تیر می کشد ....



تحت تاثیر پست تو اون روز این پست رو نوشتم .
پاسخ:
کانال ت رو دوست دارم ... کلا احساس میکنم خیلی تحت تاثیر حس های من قرار میگیری. بخاطر همین حرف هات خیلی به من نزدیکه...مثل دلت.... میدونی...تو خیلی ساله منو میخونی.... *راستی...از بودنت خوشحالم...