.

حواست هست....

پنجشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۱۲ ب.ظ
خیلی زودتر از این ها می خواستم بیایم بگویم حواست به من نباشد لطفن...اصلن همان روزی که گفتی حواست به لرزش لب هایم و کلنجار رفتنم با بغضم بوده باید می گفتم...باید میگفتم نگاهت را از دلم، نفس هایم و بغض چشم هایم بردار...حواست نباشد که دارم تلاش میکنم بغضم نشکند...حواست نباشد که دلم را گرفته ام دستم تا نلرزد...حواست نباشد جزیره ام را برخلاف اطرافم مرتب کرده ام تا درست و حسابی بروم داخلش...و تا مدت ها بیرون نیایم...حواست به دل نازک و نارنجی این روزهایم نباشد لطفن....روی نگاه هایم دقیق نشو...احساس امنیت ندارم...احساس میکنم اجازه ی خودم بودن را ندارم...میخواستم زودتر از این ها بیایم بگویم لطفن کمی مهربان نباش...کمی بی توجه باش...مثل بقیه...بگذار با خیال راحت کوله بارم را جمع کنم و بروم داخل جزیره ام...نگاهم و فکرم و بغض هایم را نخوان لطفن...بگذار بمانم توی خودم....حواست نباشد لطفن....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۳۰
غـ ـزالــ

نظرات  (۴)

۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۶ عادت آرام دقیقه شماری
سلام...
زهرام...
عادت آرام...
تو دومین نفری هستی که بعد از اینکه خونمو دوباره سرو سامون دادم اومدم پیشش...
دوست داشتنی منی...:)
پاسخ:
سلام مرسی مهربونم.... :-* مرسی....
وقتی حواسشون جمع آدم نباشه، فقط بعضی وقتاها، آدم راحت تر خوب میشه... حتی اگر خوبم نشه، راحت تره...
چرا؟

نمیشه خوب باشید؟ :)

جدی ها... رو سوالم فکر کن :)
نمیشه؟

راستی! مرسی که سر زدی وبلاگم.

شاید اولین باری که کامنتا رو تایید نکردم کامنتای اون پست بود.
ببخشید اولین کامنتتون اینجوری شد
ولی جدن خوشحال شدم که سر زدی و کامنت گذاشتی اونم یه کامنت ِ سبک ِ نرم ... :)