.

اندر معایب یک وجود دوست نداشتنی

جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ب.ظ
من تبدیل به یک موجود عجیب شده ام...آن قدر که گاهی؛ نه ،بیشتر از گاهی حالم از وضعیتم بهم میخورد!در من آدمی است که چند ماه است قرار است چین نا مرتب بالای پرده ی اتاقش را درست کند،قرار است کارتون کوچک کنار کمد دیواری را که هنوز از بقایای اسباب کشی مانده است را در بیاورد و جا به جا کند.در من دخترکی است که مدت هاست قرار است کتابخانه اش را به سبکی که دلش میخواهد مرتب کند؛مدت هاست یک سری جزوه را گذاشته ببرد دانشگاه و به ترم پایینی ها بدهد و هنوز نداده.مدت هاست قرار است جور دیگری زندگی کند،سال هاست قرار است آدم دیگری باشد که نیست،در من دخترکی ست که مدت هاست سر از کار خودش در نمی آورد...مدت هاست همه ی این ها را می اندازد گردن پزشکی خواندن و درس و دانشگاه و voiceبرگرداندن و هزار بهانه ی دیگر!!در من دخترک بیست و دو ساله ی مزخرفی است که وقت تلف کردن را به هزار و یک کارمفید دیگر ترجیح می دهد،که گوشی از دستش نمی افتد...متاسفانه...باید عوض شوم...عملی اش میکنم بالاخره...شاید درست همین الان که ساعت از دو صبح هم گذشته؛ برای اثبات به خود سرزنشگر درونی ام هم که شده، بلند شوم و آدم دیگری شوم!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۲۱
غـ ـزالــ

نظرات  (۸)

salam fateme jan\in chizi k inja tosif kardi manam
پاسخ:
:( منم که هستم خب!
در تو دخترکی است که جدیدا هی پشت سر هم پست رمز دار میگذارد و هی اعصابب ملت را به هم میریزد!!
.
دحترک مزخرف درون منم فعاله!
پاسخ:
خخخخ اومدم نوشته هاتو خوندم... انقدر حالم گرفته شد که به کامنت گذاشتن نرسیدم.
۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۶:۰۹ مامان معید
همین تصمیمات آنی گاهی ماندگارترند از هر تصمیم از قبل برنامه ریزی شده ای.
موفق باشید
پاسخ:
:)
من که پست حال گرفتنی نذاشته بودم :(
تو چرا حال گرفته شدی پس!!؟
پاسخ:
تو عمق حرفات سیر نزولی سال های پیش خودمو دیدم...حالم گرفته شد...
حالم گرفته شد با همه پست های جدید!
پاسخ:
ببخش :(
وای زدی تو خال.چقد احساس عذاب وجدان سخته.ادم بمیره ولی عذاب وجدان نداشته باشه.بازم ممنون که درددل خیلی هارو به نوشتاراوردی.
پاسخ:
:(
۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۴۹ خاکستر صامت
درباره ی 1370 ایمیلم.
من متولد 1370 نیستم. اون قدیم قدیما که جی میل تازه اومده بود! یه روز من رفتم توی یه کافی نت گفتم لطفا یک عدد ایمیل لطف کنید؟! مسئول کافی نت که یه جوونی بود که خودم خطبه ی عقدش رو خونده بودم-البته تقریبا هم سن و سال بودیم- جالب اینکه اسمش هم نجفی بود خندید و گفت از چه مدلش؟ گفتم رنگی باشه و سیاه و سفید نباشه. خلاصه بعد از کلی شوخی یه ایمیل برام ساخت و چون نجفی 1360 قبلا توسط یه شیر پاک خورده ای فلسطین وار اشغال شده بود 1370 رو زد و درست در اومد. خلاصه این هم از حکایت ایمیل ما. بعدش بعضی دوستان فک می کنن من می خوام مثه بعضی دخترا که سال تولدشون رو قایم می کنن مثلا بیام و موهای سفید! سرم رو مخفی کنم زیر پوشش یه ایمیل جعلی سهیونیتسی.
۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۰۰ خاکستر صامت
واقعیتش من اول امسال افتادم و این دست صاهاب مرده م شکست. طبیعتا مقدار زیادی از قول هایی که داده بودم به موسسات و نهادهای درپیتی و غیزه با دست گچ گرفته ام چند ماه فصت گرفت. بعد من خیلی فکر می کردم. خیلی . آخرش به این نتیجه رسیدم که باید برم بمیرم. مردن یعنی این وجود سیاهم باید بره یه گوشه اگه آدم شد دوباره برگرده و الا فلا.
اون سایت جنبش نت هم که توش می نویسم می خوام هی فرار کنم به زور نمی زارن و نگهم داشتن. توی یه پست هم از اسامی شما یاد کرده بودم. با اون جمله بندی های خرابم. نگاه ساکت عزیزم و عقیق خوبم و دیوانه ی خوشگلم و الباقی قضایا.