.

:(

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۴۴ ب.ظ
بیش از آن چه فکر می کردم حال دلم گرفته ست...در حدی که تند تند و پشت سرهم کتاب می خوانم...آن قدر که مجالی جز فکر کردن به چیزی جز مضمون کتاب نداشته باشم...اما،فرقی نمیکند...فرقی نمیکند...این دل گرفتگی مداوم.........من عوض شدم...نمی فهمم چطور...ولی بدترین اخلاق ها حالا جزئی از من شده اند....اگر این قدررررررررررررر لجباز نبودم، تا الان درست شده بودم...پ.ن:1. عید همه مبارک و فاطمی.2. وبلاگ نویسی اندکی از سرم افتاده...نه به این معنی که نمی نویسم!جور دیگری مشغولم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۰۹
غـ ـزالــ

نظرات  (۶)

چی بگم...
به هرحال جوانیم و فرصت داریم عوض کنیم ... خودمونو.... شرایطو...
پاسخ:
هوم...
وقتی بدترین اخلاقها جزئی از آدم میشن یعنی یه چیز خوب
: )
پاسخ:
چرا؟
این قبلیه من بودم ( هر چند این به درخت میگن)
نه من از شما می پرسم
" اندکی " از سرت افتاده؟؟!!!!!!!!!!!
آیا آپ نکردن کار بسیار درستی است؟
وات تو دو وات نات تو دو؟
پاسخ:
همیشه یه سری آدما هستن بعد پخش سریال ها دیالوگ هاشو تکرار میکنن آدمای ضایعی اند اذیت شون نکنید :-P
سلام عزیزم.
ینی عیدشد وماشماروندیدیم ورفتی؟!
فاطمه درحدانفجار دلم واست تنگ شده!
پاسخ:
فاطمه. عید خر است. عید امسال خیییییییییلی بد بود.کاش تهران بودی....
باشه ! تو خوبی!
پاسخ:
معلومه خخخ